ادبی ولع، حرص، طمع، پرخوری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His overwhelming gulosity for success led him to work tirelessly towards achieving his goals.
طمع بیش از حد او برای موفقیت، او را به تلاش خستگیناپذیر برای دستیابی به اهدافش سوق داد.
Despite being on a diet, her gulosity got the better of her and she indulged in a large slice of cake.
علیرغم اینکه رژیم داشت، ولع او بیشتر شد و از تکهی بزرگ کیک لذت برد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «gulosity» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gulosity