گذشتهی ساده:
gulpedشکل سوم:
gulpedسومشخص مفرد:
gulpsوجه وصفی حال:
gulpingشکل جمع:
gulpsقورت، جرعه، لقمه بزرگ، بلع، قورت دادن، فرو بردن، صدای حاصله از عمل بلع
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Since he was in a hurry, he gulped the bite without chewing.
چون عجله داشت لقمه را نجویده قورت داد.
He ate the meat in one gulp.
او گوشت را یک لقمه کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «gulp» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gulp