فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Pour

pɔːr pɔː

گذشته‌ی ساده:

poured

شکل سوم:

poured

سوم‌شخص مفرد:

pours

وجه وصفی حال:

pouring

شکل جمع:

pours

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive B1

ریختن، روان ساختن، جاری کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

to pour tea

چای ریختن

He poured me a drink.

برایم یک مشروب ریخت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

They poured the wheat into the elevator.

گندم را در بالابر غلات ریختند.

They poured money and workers into this project.

سیل پول و کارگر را به این طرح تخصیص دادند.

Their factories pour out millions of cars each year.

کارخانه‌های آن‌ها هرساله میلیون‌ها اتومبیل بیرون می‌دهند.

Those who poured their lives for their country.

آنان که جان خود را نثار کشور خود کردند.

People poured admiration on her.

مردم او را غرق تحسین کردند.

She poured her heart out to her sister.

اسرار قلبی خود را به خواهر خود ابراز کرد.

verb - transitive

(بتون و پولاد و غیره - در قالب) ریختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

to pour steel

پولاد (در قالب) ریختن

to pour concrete

بتن ریختن

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to pour the bridge's foundation

پل را پی‌ریزی کردن

verb - intransitive

جاری شدن، باریدن، ریختن

The factory's sewage pours into the river.

فاضلاب کارخانه به رودخانه می‌ریزد.

Water poured down from a hole in the ceiling.

از سوراخ سقف آب فرومی‌ریخت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Their armies poured across Europe.

لشگرهای آنان سرتاسر اروپا را فرا گرفتند.

From their farms food pours to every corner of the world.

از مزارع آنان مواد غذایی به اطراف جهان سرازیر می‌شود.

Take an umbrella, it is pouring outside.

چتر ببر، بیرون دارد رگبار می‌آید.

Pouring rain delayed our trip.

باران شدید سفر ما را به تعویق انداخت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pour

  1. verb be or make flowing
    Synonyms:
    flow run stream discharge emit issue flood spill drain gush rush surge roll shower jet spring teem inundate cascade deluge drench spew course crowd swarm throng splash spout rain decant rill sluice sheet let flow give off proceed

Phrasal verbs

pour (something) out

(احساسات و غیره) بیان کردن

Idioms

pour it on

(امریکا - عامیانه) 1- بسیار چاپلوسی کردن 2- سخت تقلا کردن، از هیچ کوششی فرو گذار نکردن 3- به سرعت رفتن یا راندن، (رانندگی) خیلی گاز دادن

pour oil on the flames

وضع بد را بدتر کردن، روی آتش بنزین ریختن

pour oil on troubled waters

با متانت مسائل را حل کردن، روی آتش آب ریختن

آشتی دادن، (دشمنی یا اختلاف) حل و فصل کردن

pour scorn on something (or somebody)

مورد تحقیر قرار دادن

ارجاع به لغت pour

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pour» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pour

لغات نزدیک pour

پیشنهاد بهبود معانی