فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Pour

pɔːr pɔː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    poured
  • شکل سوم:

    poured
  • سوم شخص مفرد:

    pours
  • وجه وصفی حال:

    pouring
  • شکل جمع:

    pours

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive B1
    غذا و آشپزی ریختن، روان ساختن، پاشیدن، افشاندن
    • - to pour tea
    • - چای ریختن
    • - He poured me a drink.
    • - برایم یک مشروب ریخت.
    • - They poured the wheat into the elevator.
    • - گندم را در سیلو ریختند.
    • - They poured money and workers into this project.
    • - سیل پول و کارگر را به این طرح تخصیص دادند.
    • - Their factories pour out millions of cars each year.
    • - کارخانه‌های آن‌ها هرساله میلیون‌ها اتومبیل بیرون می‌دهند.
    • - Those who poured their lives for their country.
    • - آنان که جان خود را نثار کشور خود کردند.
    • - People poured admiration on her.
    • - مردم او را غرق تحسین کردند.
    • - She poured her heart out to her sister.
    • - اسرار قلبی خود را به خواهر خود ابراز کرد.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
  • verb - transitive
    (بتون و پولاد و غیره - در قالب) ریختن
    • - to pour steel
    • - پولاد (در قالب) ریختن
    • - to pour concrete
    • - بتن ریختن
    • - to pour the bridge's foundation
    • - پل را پی‌ریزی کردن
  • verb - intransitive
    جاری شدن، باریدن، ریختن
    • - The factory's sewage pours into the river.
    • - فاضلاب کارخانه به رودخانه می‌ریزد.
    • - Water poured down from a hole in the ceiling.
    • - از سوراخ سقف آب فرومی‌ریخت.
    • - Their armies poured across Europe.
    • - لشگرهای آنان سرتاسر اروپا را فرا گرفتند.
    • - From their farms food pours to every corner of the world.
    • - از مزارع آنان مواد غذایی به اطراف جهان سرازیر می‌شود.
    • - Take an umbrella, it is pouring outside.
    • - چتر ببر، بیرون دارد رگبار می‌آید.
    • - Pouring rain delayed our trip.
    • - باران شدید سفر ما را به تعویق انداخت.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
  • noun countable
    ریزش، تراوش به وسیله ریزش، مقدار ریزش چیزی، ریزش پیوسته و پیاپی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد pour

  1. verb be or make flowing
    Synonyms: cascade, cataract, course, crowd, decant, deluge, discharge, drain, drench, emit, flood, flow, give off, gush, inundate, issue, jet, let flow, proceed, rain, rill, roll, run, rush, sheet, shower, sluice, spew, spill, splash, spout, spring, stream, surge, swarm, teem, throng

Phrasal verbs

Idioms

  • pour it on

    (امریکا - عامیانه) 1- بسیار چاپلوسی کردن 2- سخت تقلا کردن، از هیچ کوششی فرو گذار نکردن 3- به سرعت رفتن یا راندن، (رانندگی) خیلی گاز دادن

  • pour oil on the flames

    وضع بد را بدتر کردن، روی آتش بنزین ریختن

  • pour oil on troubled waters

    با متانت مسائل را حل کردن، روی آتش آب ریختن

    آشتی دادن، (دشمنی یا اختلاف) حل و فصل کردن

  • pour scorn on something (or somebody)

    مورد تحقیر قرار دادن

ارجاع به لغت pour

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pour» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pour

لغات نزدیک pour

پیشنهاد بهبود معانی