در معنای سوم به این شکل نیز نوشته میشود: rille
جغرافیا جویبار (کوچک)
The frogs happily played in the cool waters of the rill.
قورباغهها با خوشحالی در آبهای خنک جویبار بازی میکردند.
The farmer dug a small channel to divert the rill into his irrigation system.
کشاورز کانال کوچکی را حفر کرد تا [آب] جویبار را به سیستم آبیاری خود هدایت کند.
جاری شدن (همانند جویبار)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The shot man's blood rilled down the street.
خون مرد تیرخورده در خیابان جاری شد.
The melted snow rilled through the streets.
برف ذوبشده در خیابانها جاری شد.
ماهدره (هر یک از خطوط شیار مانندی که روی سطح ماه مشاهده میشود)
The astronauts were amazed at the sheer size of the rill.
فضانوردان از اندازهی بزرگ این ماهدره شگفتزده شدند.
I could clearly see the rille on the surface of the moon.
بهوضوح میتوانستم ماهدرهی روی سطح ماه را ببینم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rill» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rill