فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Stream

striːm striːm

گذشته‌ی ساده:

streamed

شکل سوم:

streamed

سوم‌شخص مفرد:

streams

وجه وصفی حال:

streaming

شکل جمع:

streams

توضیحات:

در معانی چهارم و هفتم در انگلیسی آمریکایی به‌جای stream از track استفاده می‌شود.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1

مسیل، جریان، نهر، رود، جوی، جویبار

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

The children played in the shallow stream.

بچه‌ها در نهر کم‌عمق بازی می‌کردند.

The sound of the stream was very relaxing.

صدای رود بسیار آرامش‌بخش بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a stream of blood

جویی از خون

a cool mountain stream

یک جوی آب خنک کوهستانی

a stream of cold air

جریان هوای سرد

noun countable

جریان آب، مسیر حرکت آب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

We followed the stream as it wound through the forest.

ما مسیر حرکت آب را دنبال کردیم که در میان جنگل می‌پیچید.

The stream was too strong to swim against.

جریان آب برای شنا کردن در خلاف جهت آن بسیار قوی بود.

noun countable B2

جریان، زنجیره، سلسله، سیر، موج (مردم یا چیزهای دیگر)

There was a constant stream of traffic on the highway.

زنجیره‌ی ثابتی از ترافیک در بزرگ‌راه وجود داشت.

A constant stream of data flowed from the sensors.

سیر مداوم داده‌ها از حسگرها جاری شد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

A stream of reporters waited outside the courthouse.

موجی از خبرنگاران بیرون دادگاه منتظر بودند.

a stream of complaints

سیلی از شکایات

a stream of events

سلسله‌حوادثی

noun countable

انگلیسی بریتانیایی دانش‌آموزان هم‌تراز (گروهی از دانش‌آموزان تقریباً هم‌سن که توانایی‌های مشابه دارند و هم‌زمان آموزش می‌بینند)

Students in the 'A' stream often get into the best universities.

دانش‌آموزان هم‌تراز (سطح) A اغلب به بهترین دانشگاه‌ها راه پیدا می‌کنند.

The curriculum is slightly different for each stream.

برنامه‌ی درسی برای هر گروه کمی متفاوت است.

verb - intransitive

جاری شدن، ساطع شدن، تابیدن، سرازیر شدن

Sweat streamed down his face.

عرق از چهره‌اش جاری شد.

Light streamed through the open window.

نور از پنجره‌ی باز به داخل می‌تابید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

My nose has been streaming all day because of my allergies.

بینی من به‌خاطر آلرژی‌ام تمام روز آبریزش داشته است.

Tears streamed down her cheeks as she heard the news.

وقتی خبر را شنید، اشک روی گونه‌هایش جاری شد.

Rainwater streamed off the roof during the storm.

آب باران در طول طوفان از سقف سرازیر شد.

verb - transitive

پخش کردن، استریم کردن (دریافت یا پخش زنده‌ی صدا و تصویر در اینترنت)

The company will stream the conference live online.

این شرکت کنفرانس را به‌صورت زنده آنلاین استریم خواهد کرد.

She likes to stream her favorite music while she works.

او دوست دارد هنگام کار موسیقی مورد‌علاقه‌ی خود را پخش کند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Many gamers stream their gameplay on platforms like Twitch.

بسیاری از گیمرها گیم‌پلی خود را در پلتفرم‌هایی مانند توییچ استریم می‌کنند.

verb - transitive

انگلیسی بریتانیایی آموزش دادن (گروه‌بندی کردن و آموزش دادن به دانش‌آموزان تقریباً هم‌سن که توانایی‌های مشابه دارند)

The school decided to stream the students based on their reading levels.

مدرسه تصمیم گرفت دانش‌آموزان را بر اساس سطح خواندنشان گروه‌بندی کند و آموزش دهد.

It's controversial whether to stream students or have mixed-ability classes.

اینکه آیا دانش‌آموزان را گروه‌بندی کنیم یا کلاس‌هایی با توانایی‌های مختلط داشته باشیم بحث‌برانگیز است.

verb - transitive verb - intransitive

برافراشتن، به اهتزاز درآمدن، تکان خوردن

Colorful flags were streaming in the breeze.

پرچم‌های رنگارنگ در نسیم به‌ اهتزاز درآمده بودند.

Fire streamed up the curtains.

آتش به بالای پرده‌ها زبانه می‌کشید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Her hair streamed out in the wind.

گیسوانش در باد تکان می‌خورد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stream

  1. noun small river
    Synonyms:
    creek brook tributary branch river watercourse run current flow torrent race burn drift flood surge tide beck freshet rill rivulet runnel rush spate spritz
  1. verb flow from
    Synonyms:
    run flow emerge pour shed emit issue spill surge roll course continue move past gush glide spout flood cascade sluice spritz spurt
    Antonyms:
    flow into

Collocations

go up (or down) stream

به سمت بالا (یا پایین) رودخانه رفتن، بالارود (یا پایین رود) رفتن

swim with (or against) stream

در جهت موافق (یا مخالف) جریان رود حرکت کردن

Idioms

on stream

در حال فعالیت، در‌ حال عمل، در حال تولید، مشغول به کار

ارجاع به لغت stream

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stream» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stream

لغات نزدیک stream

پیشنهاد بهبود معانی