فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Tributary

ˈtrɪbjəteri ˈtrɪbjətri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    tributaries

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adjective
    خراج‌گزار، فرعی، تابع، شاخه، انشعاب
    • - two tributary tribes
    • - دو قبیله‌ی خراج‌گزار
    • - Karoon is a tributary of Arvandrood.
    • - کارون شاخ‌آبه‌ی اروند‌رود است./کارون انشعابی از اروندرود است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد tributary

  1. adjective secondary; branch
    Synonyms: accessory, dependent, feeding, minor, satellite, shoot, side, sub, subject, subordinate, under
    Antonyms: original, primary, source

ارجاع به لغت tributary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tributary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tributary

لغات نزدیک tributary

پیشنهاد بهبود معانی