آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۵ بهمن ۱۴۰۲

    Sub

    sʌb sʌb

    گذشته‌ی ساده:

    subbed

    شکل سوم:

    subbed

    سوم‌شخص مفرد:

    subs

    وجه وصفی حال:

    subbing

    شکل جمع:

    subs

    معنی sub | جمله با sub

    noun countable informal

    ورزش ذخیره، بازیکن تعویضی (substitute)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    The sub's performance impressed the coach.

    عملکرد ذخیره مربی را تحت تأثیر قرار داد.

    The sub came in during the second half of the game.

    بازیکن تعویضی در نیمه‌ی دوم بازی وارد شد.

    noun countable informal

    انگلیسی آمریکایی معلم جانشین (substitute teacher)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    The sub arrived late to the classroom.

    معلم جانشین دیر به کلاس رسید.

    The sub struggled to control the rowdy class.

    معلم جانشین تلاش می‌کرد کلاس پرسروصدا را کنترل کند.

    noun countable

    انگلیسی بریتانیایی ویراستار (مجله و روزنامه و غیره) (sub-editor)

    The sub made several edits to the article before it went to print.

    ویراستار پیش از چاپ چندین ویرایش روی مقاله انجام داد.

    The sub is responsible for ensuring the accuracy and quality of the newspaper's content.

    مسئولیت اطمینان از صحت و کیفیت مطالب روزنامه بر عهده‌ی ویراستار است.

    abbreviation noun countable

    زیردریایی (submarine)

    The sub disappeared beneath the waves, heading into the depths of the ocean.

    زیردریایی در زیر امواج ناپدید شد و به اعماق اقیانوس رفت.

    The sub's periscope emerged from the water.

    پریسکوپ زیردریایی از آب بیرون آمد.

    abbreviation noun countable

    انگلیسی بریتانیایی حق عضویت، حق اشتراک (در باشگاه و غیره) (subscription)

    He received a discount on his sub.

    برای حق عضویت خود تخفیف دریافت کرد.

    The sub for the online streaming service is too expensive for me.

    حق اشتراک سرویس پخش آنلاین برای من خیلی گران است.

    abbreviation noun countable

    انگلیسی آمریکایی غذا و آشپزی ساندویچ دراز (submarine sandwich)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

    مشاهده

    I ordered a sub for lunch today.

    امروز برای ناهار ساندویچ دراز سفارش دادم.

    The sub I had yesterday was delicious.

    ساندویچ درازی که دیروز خوردم خوشمزه بود.

    abbreviation verb - intransitive verb - transitive

    ورزش جانشین شدن، جانشین کردن (substitute)

    He subbed in for his teammate who was tired.

    او جانشین هم‌تیمی خود که خسته بود شد.

    The coach yelled at the players on the bench to be ready to sub in at any moment.

    سرمربی بر سر بازیکنان روی نیمکت فریاد زد که هر لحظه آماده‌ی جانشین شدن باشند.

    abbreviation verb - intransitive

    جانشین شدن، جای کسی را گرفتن (به‌طور موقت) (substitute)

    I can sub for you at work tomorrow.

    می‌توانم فردا سر کار جانشین شما شوم.

    Can you sub for me at the office tomorrow?

    آیا می‌شه فردا توی اداره جای من رو بگیری؟

    abbreviation verb - transitive

    انگلیسی آمریکایی جایگزین کردن (چیزی با چیز دیگر) (substitute)

    I'll sub the butter for margarine in this recipe.

    در این دستورالعمل کره را جایگزین مارگارین می‌کنم.

    She subbed her usual black coffee for tea.

    قهوه‌ی سیاه همیشگی‌اش را جایگزین چای کرد.

    abbreviation verb - transitive

    انگلیسی بریتانیایی ویرایش کردن (sub-edit)

    The editor will sub all the articles before they are published.

    ویراستار همه‌ی مقالات را پیش از انتشار ویرایش می‌کند.

    I spent hours subbing the document.

    ساعت‌ها صرف ویرایش این سند کردم.

    abbreviation verb - transitive

    انگلیسی بریتانیایی ویراستاری کردن، ویراستار بودن (sub-edit)

    We worked together on the Times, where she subbed on the foreign desk.

    ما با هم در تایمز کار کردیم، جایی که او ویراستار اخبار خارجی بود.

    I subbed on the internal desk.

    اخبار داخلی را ویراستاری می‌کردم.

    verb - transitive informal

    انگلیسی بریتانیایی قرض دادن (پول)

    Can you sub me a tenner?

    آیا می‌شه یه ده‌پوندی به من قرض بدی؟

    He asked me to sub him some money

    ازم خواست یه کم پول بهش قرض بدم.

    prefix

    زیر، تحت، پایین (-sub)

    The subway train passed below the city streets.

    قطار زیرزمینی (مترو) از زیر خیابان‌های شهر می‌گذشت.

    The subzero temperatures made it difficult to go outside.

    دمای زیر صفر بیرون رفتن را دشوار می‌کرد.

    prefix

    نیمه (-sub)

    The subtropical climate in Florida is perfect for growing citrus fruits.

    آب‌وهوای نیمه‌گرمسیری در فلوریدا برای پرورش مرکبات مناسب است.

    The subtropical rainforest is home to a wide variety of unique plant and animal species.

    جنگل‌های بارانی نیمه‌گرمسیری زیستگاه گونه‌های گیاهی و جانوری منحصر‌به‌فردی است.

    prefix

    کم‌اهمیت، مادون، فرو (-sub)

    The subhuman was denied basic human rights.

    این انسان کم‌اهمیت از حقوق اولیه‌ی انسانی محروم شد.

    The subhuman was isolated from society.

    فروانسان از جامعه منزوی شد.

    abbreviation

    انگلیسی بریتانیایی افسر دون‌پایه (subaltern)

    The sub followed orders without hesitation.

    افسر دون‌پایه بدون درنگ از دستورات پیروی کرد.

    The sub's promotion to captain was a long-awaited achievement.

    ارتقای افسر دون‌پایه به سروران موفقیتی بود که مدت‌ها انتظارش را می‌کشید.

    abbreviation

    حومه‌ی شهر (suburb)

    I live in the sub.

    در حومه‌ی شهر زندگی می‌کنم.

    The sub is a quiet place to live.

    حومه‌ی شهر جای آرامی برای زندگی است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد sub

    1. noun one that takes the place of another
      Synonyms:
      replacement substitute alternate stand-in backup second surrogate auxiliary fill-in understudy pinch hitter standby submarine u-boat bomber below under torpedo wedge zep grinder hero hoagie hoagy cuban-sandwich hero-sandwich italian-sandwich poor-boy submarine-sandwich pigboat u-boot unterseeboot
    1. verb to act as a substitute
      Synonyms:
      substitute fill-in stand-in supply pinch-hit

    سوال‌های رایج sub

    گذشته‌ی ساده sub چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده sub در زبان انگلیسی subbed است.

    شکل سوم sub چی میشه؟

    شکل سوم sub در زبان انگلیسی subbed است.

    شکل جمع sub چی میشه؟

    شکل جمع sub در زبان انگلیسی subs است.

    وجه وصفی حال sub چی میشه؟

    وجه وصفی حال sub در زبان انگلیسی subbing است.

    سوم‌شخص مفرد sub چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد sub در زبان انگلیسی subs است.

    ارجاع به لغت sub

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «sub» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sub

    لغات نزدیک sub

    • - suave
    • - suavity
    • - sub
    • - sub judice
    • - sub rosa
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    sole gyration required scribbler oleato carrot and stick add fuel to the fire crookery crooked linger chess fiend secondary Seattle seasoning غاز تزویر مضیقه ترغیب کردن مقدونیه مغایرت مقاربت مغایر مقیم مغازله مقاوله نامه مذاکره مذاکره کردن تزکیه ذکاوت
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.