شکل جمع:
heroesقهرمان
The soldier is considered a hero for his courageous actions on the battlefield.
این سرباز بهدلیل اقدامات شجاعانهاش در میدان نبرد قهرمان محسوب میشود.
She became a national hero after winning the gold medal at the Olympics.
او پس از کسب مدال طلای المپیک قهرمان ملی شد.
A hero who saved two children from drowning.
قهرمانی که دو کودک را از غرق شدن نجات داد.
قهرمان (در کتاب و فیلم و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Rustam is the hero of the Shahnameh.
رستم قهرمان شاهنامه است.
At the end of the film, the hero is killed by the enemy.
در انتهای فیلم قهرمان بهدست دشمن کشته میشود.
قهرمان (شخص بسیار مورد تحسین)
My hero is my grandfather.
پدربزرگم قهرمان من است.
My teacher is my hero.
معلمم قهرمان من است.
انگلیسی آمریکایی غذا و آشپزی ساندویچ بزرگ
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
My favorite hero is filled with roast beef, cheddar, and avocado.
ساندویچ بزرگ محبوب من با گوشت گاو کبابشده، چدار و آووکادو پر میشود.
I love a classic hero with turkey, Swiss cheese, and lettuce.
عاشق ساندویچ بزرگ کلاسیک با بوقلمون، پنیر سوئیسی و کاهو هستم.
(افسانهی یونانی) هرو (کاهنهی باکرهی معبد آفرودیت که لئاندر به خاطر عشق او در دریا غرق شد) (با H بزرگ)
The tale of Hero and Leander is a classic example of forbidden love in Greek mythology.
داستان هرو و لئاندر نمونهای کلاسیک از عشق ممنوع در اساطیر یونان است.
Hero fell deeply in love with Leander.
هرو عمیقاً عاشق لئاندر شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hero» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hero