فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Hero

ˈhɪroʊ ˈhɪərəʊ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    heroes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
قهرمان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The soldier is considered a hero for his courageous actions on the battlefield.
- این سرباز به‌دلیل اقدامات شجاعانه‌اش در میدان نبرد قهرمان محسوب می‌شود.
- She became a national hero after winning the gold medal at the Olympics.
- او پس از کسب مدال طلای المپیک قهرمان ملی شد.
- A hero who saved two children from drowning.
- قهرمانی که دو کودک را از غرق شدن نجات داد.
noun countable
قهرمان (در کتاب و فیلم و غیره)
- Rustam is the hero of the Shahnameh.
- رستم قهرمان شاهنامه است.
- At the end of the film, the hero is killed by the enemy.
- در انتهای فیلم قهرمان به‌دست دشمن کشته می‌شود.
noun countable
قهرمان (شخص بسیار مورد تحسین)
- My hero is my grandfather.
- پدربزرگم قهرمان من است.
- My teacher is my hero.
- معلمم قهرمان من است.
noun countable
انگلیسی آمریکایی غذا و آشپزی ساندویچ بزرگ link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

مشاهده
- My favorite hero is filled with roast beef, cheddar, and avocado.
- ساندویچ بزرگ محبوب من با گوشت گاو کباب‌شده، چدار و آووکادو پر می‌شود.
- I love a classic hero with turkey, Swiss cheese, and lettuce.
- عاشق ساندویچ بزرگ کلاسیک با بوقلمون، پنیر سوئیسی و کاهو هستم.
noun
(افسانه‌ی یونانی) هرو (کاهنه‌ی باکره‌ی معبد آفرودیت که لئاندر به خاطر عشق او در دریا غرق شد) (با H بزرگ)
- The tale of Hero and Leander is a classic example of forbidden love in Greek mythology.
- داستان هرو و لئاندر نمونه‌ای کلاسیک از عشق ممنوع در اساطیر یونان است.
- Hero fell deeply in love with Leander.
- هرو عمیقاً عاشق لئاندر شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hero

  1. noun submarine sandwich
    Synonyms:
    sub submarine hoagie grinder torpedo
  1. noun brave person; champion
    Synonyms:
    champion star idol model lead ace celebrity great person adventurer protagonist victor saint worthy combatant lion gallant daredevil superstar exemplar principal heavy leading person person of the hour god goddess ideal conqueror paladin diva prima donna martyr demigod tin god

ارجاع به لغت hero

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hero» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hero

لغات نزدیک hero

پیشنهاد بهبود معانی