شکل جمع:
idealsصفت تفضیلی:
more idealصفت عالی:
most idealکمال مطلوب، هدف زندگی، آرمان، آرزو، حالت خیالی
her ideal husband
شوهر دلخواه او
ideal beauty
زیبایی آرمانی
ideal weather for swimming
هوای مطلوب برای شنا
She confuses ideal and concrete things.
او چیزهای تخیلی را با چیزهای ملموس قاطی میکند.
a purely ideal concept of society
تصور صرفاً خیالپردازانهای از جامعه
an ideal being
یک موجود آرمانی
Their ideal was a quiet, simple life.
کمال مطلوب آنها یک زندگی ساده و آرام بود.
The ideals for which we fought.
آرمانهایی که بهدلیل آن جنگیدیم.
the three original ideals of Greek civilization
سه آرمان اصلی تمدن یونان
He lives in a world of ideals and is unaware of the realities.
او در عالم خیال و تصور زندگی میکند و از واقعیات بیخبر است.
A perfect circle is an ideal impossible to construct.
یک دایرهی کامل انگارهای است که درست کردن آن غیرممکن میباشد.
ideal factors
عاملهای مثالی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ideal» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ideal