آخرین به‌روزرسانی:

Paradigm

ˈpærədaɪm ˈpærədaɪm

شکل جمع:

paradigms

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable formal C2

پارادایم، الگوواره، مثال، نمونه، مدل، الگو، روش

In this technological paradigm, innovation and adaptability are crucial for success.

در این روش فناوری، نوآوری و سازگاری برای موفقیت بسیارمهم است.

Embracing a growth mindset is a paradigm shift that can lead to personal development.

پذیرش ذهنیت رشد یک تغییر پارادایم است که می‌تواند به پیشرفت شخصی منجر شود.

noun countable C2

چارچوب فلسفی، چارچوب نظری، چارچوب فکری و فرهنگی، آرمان، نگرش، دیدگاه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The political landscape is experiencing a paradigm shift as new ideologies emerge.

با ظهور ایدئولوژی‌های جدید، چشم‌انداز سیاسی درحال تجربه‌ی تغییر یک آرمان است.

The new scientific paradigm revolutionized our understanding of the universe.

دیدگاه علمی جدید درک ما را از جهان متحول کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد paradigm

  1. noun example
    Synonyms:
    model pattern sample standard ideal prototype original criterion exemplar archetype mirror ensample beau ideal chart

لغات هم‌خانواده paradigm

  • noun
    paradigm

ارجاع به لغت paradigm

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «paradigm» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/paradigm

لغات نزدیک paradigm

پیشنهاد بهبود معانی