شکل جمع:
paradigmsپارادایم، الگوواره، مثال، نمونه، مدل، الگو، روش
In this technological paradigm, innovation and adaptability are crucial for success.
در این روش فناوری، نوآوری و سازگاری برای موفقیت بسیارمهم است.
Embracing a growth mindset is a paradigm shift that can lead to personal development.
پذیرش ذهنیت رشد یک تغییر پارادایم است که میتواند به پیشرفت شخصی منجر شود.
چارچوب فلسفی، چارچوب نظری، چارچوب فکری و فرهنگی، آرمان، نگرش، دیدگاه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The political landscape is experiencing a paradigm shift as new ideologies emerge.
با ظهور ایدئولوژیهای جدید، چشمانداز سیاسی درحال تجربهی تغییر یک آرمان است.
The new scientific paradigm revolutionized our understanding of the universe.
دیدگاه علمی جدید درک ما را از جهان متحول کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «paradigm» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/paradigm