با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Sample

ˈsæmpl ˈsɑːmpl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    sampled
  • شکل سوم:

    sampled
  • سوم شخص مفرد:

    samples
  • وجه وصفی حال:

    sampling
  • شکل جمع:

    samples

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B2
    نمونه، الگو، مدل، مثال، سرمشق
    • - samples of wallpaper
    • - نمونه‌های کاغذ دیواری
    • - a sample of the cloth I want to buy
    • - نمونه‌ی پارچه‌ای که می‌خواهم بخرم
    • - This survey covers samples of public opinion.
    • - این بررسی شامل پیش‌نمونه‌هایی از افکار عمومی است.
    • - He was a sample to his brothers.
    • - او سرمشقی برای برادرانش بود.
  • verb - transitive
    نمونه برداشتن، نمونه گرفتن، نمونه نشان دادن
    • - Inspectors regularly sample our products for quality.
    • - بازرسان به‌طور مرتب فراورده‌های ما را ازنظر کیفیت نمونه‌برداری می‌کنند.
  • verb - transitive
    بررسی کردن، امتحان کردن، تست کردن
    • - After sampling the soup, he dished a bowl for himself.
    • - پس از چشیدن سوپ یک کاسه برای خودش کشید.
    • - Ali wanted also to sample the delights of country life.
    • - علی می‌خواست لذت‌های زندگی روستایی را هم بچشد.
    • - I sampled the food and found out that it is a bit too sour.
    • - خوراک را چشیدم و فهمیدم که کمی ترش است.
    • - Achievement tests each sampling a different area of learning.
    • - آزمون‌های تحصیلی که هرکدام بخشی از جنبه‌های تحصیلی را مورد بررسی قرار می‌دهد.
  • adjective
    نمونه، الگو
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد sample

  1. noun example, model
    Synonyms: bit, bite, case, case history, constituent, cross section, element, exemplification, fragment, illustration, indication, individual, instance, morsel, part, pattern, piece, portion, representative, sampling, segment, sign, specimen, typification, unit
  2. verb taste, try
    Synonyms: examine, experience, experiment, inspect, partake, savor, sip, test

Collocations

  • a floor sample

    (فروشگاه‌ها - به‌ویژه تلویزیون و ابزار غیره) نمونه‌ی فروشگاه (که در اثر استعمال مشتری قدری مستعمل است)

ارجاع به لغت sample

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sample» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sample

لغات نزدیک sample

پیشنهاد بهبود معانی