گذشتهی ساده:
sampledشکل سوم:
sampledسومشخص مفرد:
samplesوجه وصفی حال:
samplingشکل جمع:
samplesنمونه، الگو، مدل، مثال، سرمشق
samples of wallpaper
نمونههای کاغذ دیواری
a sample of the cloth I want to buy
نمونهی پارچهای که میخواهم بخرم
This survey covers samples of public opinion.
این بررسی شامل پیشنمونههایی از افکار عمومی است.
He was a sample to his brothers.
او سرمشقی برای برادرانش بود.
نمونه برداشتن، نمونه گرفتن، نمونه نشان دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Inspectors regularly sample our products for quality.
بازرسان بهطور مرتب فراوردههای ما را ازنظر کیفیت نمونهبرداری میکنند.
بررسی کردن، امتحان کردن، تست کردن
After sampling the soup, he dished a bowl for himself.
پس از چشیدن سوپ یک کاسه برای خودش کشید.
Ali wanted also to sample the delights of country life.
علی میخواست لذتهای زندگی روستایی را هم بچشد.
I sampled the food and found out that it is a bit too sour.
خوراک را چشیدم و فهمیدم که کمی ترش است.
Achievement tests each sampling a different area of learning.
آزمونهای تحصیلی که هرکدام بخشی از جنبههای تحصیلی را مورد بررسی قرار میدهد.
نمونه، الگو
(فروشگاهها - بهویژه تلویزیون و ابزار غیره) نمونهی فروشگاه (که در اثر استعمال مشتری قدری مستعمل است)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sample» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sample