شکل جمع:
cross sectionsبرش متقاطع، نمونه یا حد وسط
مقطع عرضی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a cross section of the stem of this plant
برش عرضی ساقهی این گیاه
a cross section of a nerve under the microscope
برش عرضی عصب در زیر میکروسکوپ
The group represented a good cross section of the working class.
آن گروه نمونهی خوبی از قشرهای مختلف طبقهی کارگر بود.
a cross section of Iranian society
نمونهی بارزی از جامعهی ایران
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cross section» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cross-section