فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Spritz

sprɪts sprɪts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive

اسپری کردن، افشاندن

He spritzed the plants with water to keep them hydrated.

او گیاهان را با آب اسپری کرد تا آن‌ها را هیدراته نگه دارد.

They spritzed their salads with olive oil and vinegar.

سالادهایشان را با روغن‌زیتون و سرکه اسپری کردند.

noun countable

انگلیسی آمریکایی اسپری، افشانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

She gave the plants a generous spritz of water every morning.

او هرروز صبح گیاهان را اسپری زیادی از آب می‌کرد.

The chef finished the dish with a spritz of lemon juice for extra flavor.

آشپز غذا را با اسپری آب‌لیمو برای طعم بیشتر به پایان رساند.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت spritz

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «spritz» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/spritz

لغات نزدیک spritz

پیشنهاد بهبود معانی