آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Sprite

spraɪt spraɪt

معنی sprite | جمله با sprite

noun countable

ادبی پری، جن، موجود خیالی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

the laughter of a mischievous sprite

خنده‌ی یک جنّ بدجنس

A gentle sprite floated above the flowers, spreading her magic everywhere.

پری آرامی بر فراز گل‌ها شناور بود و جادوی را در همه‌جا می‌گستراند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She felt a gentle breeze, as if a tiny sprite had passed by.

او نسیم ملایمی را احساس کرد، گویی موجود خیالی کوچکی از کنارش رد شده باشد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد sprite

  1. noun a fairy (= a small imaginary person with wings) especially one connected with water

ارجاع به لغت sprite

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sprite» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sprite

لغات نزدیک sprite

پیشنهاد بهبود معانی