امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Concur

kənˈkɜrː kənˈkɜː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    concurred
  • شکل سوم:

    concurred
  • سوم‌شخص مفرد:

    concurs
  • وجه وصفی حال:

    concurring

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
موافقت کردن، هم‌رأی بودن، دم‌ساز شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The two events concurred.
- آن دو رویداد هم‌زمان بودند.
- Several elements concurred to bring about this result.
- چندین عامل دست‌به‌دست هم داد تا این نتیجه به‌دست آمد.
- The residents all concur that electricity shortages are acute.
- ساکنان همه قبول دارند (تصدیق می‌کنند) که کمبود برق شدید است.
- The judge concurred with the defense lawyer.
- قاضی با وکیل مدافع هم‌عقیده (موافق) بود.
- She thinks they are to blame and I concur.
- او فکر می‌کند که آن‌ها مقصرند و من با او هم‌عقیده‌ام.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد concur

  1. verb agree, approve
    Synonyms:
    accede accord acquiesce assent band be consonant with be in harmony coadjute coincide collaborate combine come together consent cooperate cut a deal equal harmonize jibe join league meet okay pass on shake on unite
    Antonyms:
    argue differ disagree disapprove dispute object oppose reject

ارجاع به لغت concur

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «concur» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/concur

لغات نزدیک concur

پیشنهاد بهبود معانی