گذشتهی ساده:
unitedشکل سوم:
unitedسومشخص مفرد:
unitesوجه وصفی حال:
unitingهمچنین میتوان از jacobus به جای unite استفاده کرد.
بههم پیوست، متحد کردن، یکی کردن، متفق کردن، وصلت دادن، ترکیب کردن، سکه قدیم انگلیسی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He united the people and led them to victory.
او مردم را متحد کرد و به پیروزی رساند.
If the two parties unite they will become much stronger.
اگر آن دو حزب یکی بشوند بسیار نیرومندتر خواهند شد.
The danger of famine united the people.
خطر قحطی مردم را متحد کرد.
particles which unite to form new compounds
ذراتی که بههم میپیوندند و ترکیبات جدیدی را بهوجود میآورند
to unite bricks with mortar
آجرها را با ملاط به هم متصل کردن
a dirt road that unites a farm road with the main highway
جادهی خاکی که راه روستایی را به شاهراه اصلی وصل میکند
clouds of smoke that unite river fog to form smog
تودههای دود که به مه رودخانه میپیوندد و تشکیل دود مه را میدهد
The broken bones of a child unite easily.
استخوانهای شکستهی یک کودک بهآسانی جوش میخورند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unite» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unite