آخرین به‌روزرسانی:

Conjoin

kənˈdʒɔɪn kənˈdʒɔɪn

گذشته‌ی ساده:

conjoined

شکل سوم:

conjoined

سوم‌شخص مفرد:

conjoins

وجه وصفی حال:

conjoining

معنی‌ها و نمونه‌جمله

verb - transitive

پیوستن، وصل کردن، قرین شدن، مقترن

The belief in God is conjoined with a belief in afterlife.

اعتقاد به خدا با اعتقاد به عالم باقی توأم است.

verb - intransitive

پیوستن به هم برای هدف مشترک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد conjoin

  1. verb to bring or come together into a united whole
    Synonyms:
    unite join combine connect marry wed couple consolidate link unify meld compound coalesce conjugate yoke espouse get-married get hitched with hook up with concrete
  1. verb to unite or be united in a relationship
    Synonyms:
    join connect relate associate combine link bind ally affiliate
    Antonyms:
    disjoin

سوال‌های رایج conjoin

گذشته‌ی ساده conjoin چی میشه؟

گذشته‌ی ساده conjoin در زبان انگلیسی conjoined است.

شکل سوم conjoin چی میشه؟

شکل سوم conjoin در زبان انگلیسی conjoined است.

وجه وصفی حال conjoin چی میشه؟

وجه وصفی حال conjoin در زبان انگلیسی conjoining است.

سوم‌شخص مفرد conjoin چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد conjoin در زبان انگلیسی conjoins است.

ارجاع به لغت conjoin

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conjoin» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/conjoin

لغات نزدیک conjoin

پیشنهاد بهبود معانی