با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Meld

meld meld
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

  • noun adverb
    (در برخی بازی‌های ورق) کارت اعلام کردن، ورق رو کردن (برای محاسبه‌ی امتیاز)
  • رو کردن یا اعلام کردن ورق
    • - She melded four kings in rummy.
    • - او در بازی رامی چهار شاه رو کرد.
  • ورق‌های رو شده یا اعلام شده
  • آمیختن، مخلوط کردن
  • متحد کردن، یکپارچه کردن، ادغام کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد meld

  1. verb blend, bring together
    Synonyms: amalgamate, associate, compound, dissolve, feather in, fuse, interblend, interface, interfuse, intermingle, marry, merge, mingle, mix, unite
    Antonyms: divide, separate

ارجاع به لغت meld

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «meld» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/meld

لغات نزدیک meld

پیشنهاد بهبود معانی