گذشتهی ساده:
mergedشکل سوم:
mergedسومشخص مفرد:
mergesوجه وصفی حال:
mergingشکل جمع:
mergesادغام کردن
یکی کردن، ممزوج کردن، ترکیب کردن، فرورفتن، مستهلک شدن، غرق شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The two colors merged and became dark green.
آن دو رنگ درهم آمیختند و تبدیل به سبز پررنگ شدند.
They plan to merge their companies.
آنان درنظر دارند شرکتهای خود را ادغام کنند.
Two streams of traffic merged to form a gigantic "y".
دو رشته وسایط نقلیه به هم پیوستند و «y» غولآسایی را تشکیل دادند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «merge» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/merge