با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Line Up

laɪn ʌp laɪn ʌp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    lined up
  • سوم‌شخص مفرد:

    lines up
  • وجه وصفی حال:

    lining up

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb verb - intransitive verb - transitive B2
صف کشیدن، به صف در آوردن، صف بستن، به صف شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The soldiers will line up in formation for the inspection.
- سربازان برای بازرسی به صف می‌شوند.
- Please line up in an orderly fashion for the school photo.
- لطفاً برای عکس مدرسه با نظم و ترتیب صف ببندید.
phrasal verb verb - transitive C1
برنامه‌ریزی کردن، آماده کردن، سازماندهی کردن، ترتیب دادن، سامان بخشیدن
- Let's line up the books on the shelf by genre.
- بیایید کتاب‌های موجود در قفسه را بر اساس ژانر سازماندهی کنیم.
- We need to line up all the books on the shelf in alphabetical order.
- باید تمام کتاب‌های موجود در قفسه را به ترتیب حروف الفبا ترتیب دهیم.
noun countable
صف، ترکیب، لیست، فهرست
- The line up for the concert was full of excited fans.
- صف کنسرت مملو از طرفداران پرهیجان‌ بود.
- The contestants eagerly awaited their turn in the dance line up.
- شرکت‌کنندگان مشتاقانه منتظر نوبت خود در صف رقص بودند.
noun countable
صف (متهمان)
- The accused was nervous as he stood in the line up.
- متهم وقتی در صف ایستاده بود، عصبی بود.
- The police arranged the line up for the identification process.
- پلیس صف متهمان را برای فرآیند شناسایی ترتیب داد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت line up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «line up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/line-up

لغات نزدیک line up

پیشنهاد بهبود معانی