فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Submerge

səbˈmɜrːdʒ səbˈmɜːdʒ

گذشته‌ی ساده:

submerged

شکل سوم:

submerged

سوم‌شخص مفرد:

submerges

وجه وصفی حال:

submerging

توضیحات:

همچنین می‌توان از submerse به‌ جای submerge استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adverb

( submers ) در آب فرو بردن، زیر آب کردن، غوطه‌ور ساختن، پوشاندن، مخفی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

I submerged my hand in the warm water.

دستم را در آب گرم فرو بردم.

The submarine submerged.

زیردریایی رفت زیر آب.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The river overflowed and submerged the town.

رودخانه لبریز شد و شهر را فرا گرفت.

the submerged people of the slums

مردم فلاکت‌زده‌ی زاغه‌نشین‌ها

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد submerge

  1. verb dunk in liquid
    Synonyms:
    dip douse immerse plunge drench flood sink descend duck drown engulf inundate deluge overflow subside swamp souse whelm overwhelm go down go under sound impregnate
    Antonyms:
    surface dry

ارجاع به لغت submerge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «submerge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/submerge

لغات نزدیک submerge

پیشنهاد بهبود معانی