امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Submerge

səbˈmɜrːdʒ səbˈmɜːdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    submerged
  • شکل سوم:

    submerged
  • سوم شخص مفرد:

    submerges
  • وجه وصفی حال:

    submerging

توضیحات

همچنین می‌توان از submerse به‌ جای submerge استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive adverb
    ( submers ) در آب فرو بردن، زیر آب کردن، غوطه‌ور ساختن، پوشاندن، مخفی کردن
    • - I submerged my hand in the warm water.
    • - دستم را در آب گرم فرو بردم.
    • - The submarine submerged.
    • - زیردریایی رفت زیر آب.
    • - The river overflowed and submerged the town.
    • - رودخانه لبریز شد و شهر را فرا گرفت.
    • - the submerged people of the slums
    • - مردم فلاکت‌زده‌ی زاغه‌نشین‌ها
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد submerge

  1. verb dunk in liquid
    Synonyms: deluge, descend, dip, douse, drench, drown, duck, engulf, flood, go down, go under, immerse, impregnate, inundate, overflow, overwhelm, plunge, sink, sound, souse, submerse, subside, swamp, whelm
    Antonyms: dry, surface

ارجاع به لغت submerge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «submerge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/submerge

لغات نزدیک submerge

پیشنهاد بهبود معانی