آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۰ مهر ۱۴۰۳

    Sink

    sɪŋk sɪŋk sɪŋk

    گذشته‌ی ساده:

    sank

    شکل سوم:

    sunk

    سوم‌شخص مفرد:

    sinks

    وجه وصفی حال:

    sinking

    شکل جمع:

    sinks

    معنی sink | جمله با sink

    verb - transitive verb - intransitive B1

    فرو رفتن، نزول کردن، غرق شدن، ته رفتن، نشست کردن، گود افتادن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    The moon sank behind a hill.

    ماه در پشت تپه فرو رفت.

    The child wanted to sink the toy submarine in the bathtub.

    کودک می‌خواست اسباب‌بازی زیردریایی را در وان حمام غرق کند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    sunk in depression

    غرق در افسردگی

    The gloomy truth has sunk in that freedom will not come so soon.

    این واقعیت غم‌افزا در مغزها جایگزین شده است که آزادی به این زودی‌ها به دست نخواهد آمد.

    That bitter lesson sank into my mind.

    آن تجربه‌ی تلخ در مغزم ته‌نشین شد.

    He sank his teeth into the apple.

    دندان‌های خود را در سیب فرو برد.

    After three days, the flood waters began to sink.

    پس از سه روز سیلاب‌ها شروع کردند به فروکش کردن.

    The second bullet sank him to the ground.

    گلوله‌ی دوم او را (بر زمین) انداخت.

    The two of them sank a bottle of vodka.

    آن‌ها دو نفری کلک یک بطری ودکا را کندند.

    A new tunnel was sunk into the mountain.

    یک تونل جدید در کوه کنده شد.

    They are sinking another well.

    دارند یک چاه دیگر می‌زنند.

    His voice sank into a whisper.

    صدای او کاهش یافت و (تبدیل به) نجوا شد.

    He has sunk in the estimation of his friends.

    از نظر دوستانش افتاده است.

    The value of our currency has sunk.

    ارزش پول ما خیلی کم شده است.

    Stocks are sinking.

    (قیمت) سهام در حال نزول است.

    Wood does not sink in water.

    چوب در آب فرونمی‌رود.

    The sun sank in the west.

    خورشید در باختر غروب کرد.

    a sinking star

    ستاره‌ی درحال افول

    They sank a cable into position on the sea bed.

    آنان کابلی را پایین بردند و در بستر دریا قرار دادند.

    I sank into a chair and watched T.V.

    در صندلی فرورفتم و تلویزیون تماشا کردم.

    They say Venice is sinking.

    می‌گویند شهر ونیز درحال نشست کردن است.

    After the flood, the building's foundation began to sink.

    پس از آن سیل پایه‌ی ساختمان شروع کرد به نشست کردن.

    If the bank goes bankrupt, I'll be sunk.

    اگر بانک ورشکست شود کار من ساخته است.

    His enemies tried to sink his bid for the presidency.

    دشمنانش کوشیدند اقدام او برای رئیس‌جمهور شدن را تخطئه کنند.

    A torpedo sank the boat.

    اژدر کشتی را غرق کرد.

    The ship sank in ten minutes.

    ظرف ده دقیقه کشتی غرق شد.

    He sank up to his knees in the snow.

    تا زانو در برف فرو رفت.

    They sank into poverty.

    آنان در فقر فرو رفتند.

    The dog fell into a mire and began to sink.

    سگ توی باتلاق افتاد و شروع کرد به فرورفتن.

    noun countable

    دستشویی آشپزخانه، وان دستشویی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری
    noun countable

    چاه دستشویی، مجرای فاضلاب

    noun uncountable

    رسوخ، ته‌نشینی

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد sink

    1. verb fall in, go under
      Synonyms:
      fall go down descend drop lower submerge decline dip plunge cave in founder drown engulf immerse overwhelm wreck slump subside ebb disappear settle stoop sag go to the bottom tip over overturn scuttle shipwreck demit regress flounder bore dig excavate drill force down thrust drive stab ram cast down depress bring down touch bottom lay put down let down set couch slope run stick plummet swamp capsize
      Antonyms:
      rise float
    1. verb fall, decrease
      Synonyms:
      drop decrease diminish lessen subside wane slump collapse slip abate lapse relapse retrogress
      Antonyms:
      increase rise grow
    1. verb deteriorate
      Synonyms:
      worsen weaken decay decline fade spoil rot decrease diminish lessen fail degenerate disintegrate die waste flag dwindle depreciate go downhill descend disimprove retrograde
      Antonyms:
      strengthen increase rise
    1. verb be humble or humbled
      Synonyms:
      humiliate degrade lower debase demean abase stoop be reduced to succumb cast down bemean
      Antonyms:
      fight brave

    Phrasal verbs

    sink in (or into) something

    خورد چیزی دادن، کاملاً آغشتن

    Collocations

    be sunk in something

    در اندوه غرق بودن

    Idioms

    a sinking feeling

    پیش‌بینی رویداد بد، احساس اینکه چیزی بد در شرف وقوع است، دلهره

    sink one's difference

    اختلافات خود را کنار گذاشتن

    sink or swim

    یا شکست یا پیروزی، یا جنگیدن و پیروز شدن یا تسلیم شدن (به موقعیتی اشاره می‌کند که در آن فرد یا باید با تلاش‌های خود موفق شود یا به‌طور کامل شکست بخورد)

    سوال‌های رایج sink

    گذشته‌ی ساده sink چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده sink در زبان انگلیسی sank است.

    شکل سوم sink چی میشه؟

    شکل سوم sink در زبان انگلیسی sunk است.

    شکل جمع sink چی میشه؟

    شکل جمع sink در زبان انگلیسی sinks است.

    وجه وصفی حال sink چی میشه؟

    وجه وصفی حال sink در زبان انگلیسی sinking است.

    سوم‌شخص مفرد sink چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد sink در زبان انگلیسی sinks است.

    ارجاع به لغت sink

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «sink» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sink

    لغات نزدیک sink

    • - sinistrorse
    • - sinitic
    • - sink
    • - sink in
    • - sink in (or into) something
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    whisperer whether or not vet vocal tract venerableness v used ural exhaust unite in that case oval no matter any way you slice it upcoming غلبه غلو کردن قلوه‌سنگ قیلوله فغان صلیب حوالی حواله گل گوشت چرخ‌کرده بیغوله قیل‌وقال قدر قرابت غربت
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.