با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Demean

dɪˈmiːn dɪˈmiːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    demeaned
  • شکل سوم:

    demeaned
  • سوم‌شخص مفرد:

    demeans
  • وجه وصفی حال:

    demeaning

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
پست کردن، رفتار کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- to demean oneself by taking a bribe
- با گرفتن رشوه خود را خوار و خفیف کردن
- What he did demeaned his family too.
- آنچه او کرد، خانواده‌ی او را نیز بی‌عزت کرد.
- He demeaned himself like a rich man.
- او مثل یک پولدار رفتار کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد demean

  1. verb humble, humiliate
    Synonyms: abase, bad-mouth, belittle, bemean, cast down, contemn, cut down to size, cut rate, debase, decry, degrade, derogate, descend, despise, detract, dis, disparage, dump on, knock down, lower, pan, poor-mouth, scorn, sink, stoop
    Antonyms: boost, enhance, improve, upgrade

ارجاع به لغت demean

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «demean» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/demean

لغات نزدیک demean

پیشنهاد بهبود معانی