گذشتهی ساده:
demeanedشکل سوم:
demeanedسومشخص مفرد:
demeansوجه وصفی حال:
demeaningپست کردن، رفتار کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to demean oneself by taking a bribe
با گرفتن رشوه خود را خوار و خفیف کردن
What he did demeaned his family too.
آنچه او کرد، خانوادهی او را نیز بیعزت کرد.
He demeaned himself like a rich man.
او مثل یک پولدار رفتار کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «demean» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/demean