فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Demean

dɪˈmiːn dɪˈmiːn

گذشته‌ی ساده:

demeaned

شکل سوم:

demeaned

سوم‌شخص مفرد:

demeans

وجه وصفی حال:

demeaning

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

پست کردن، رفتار کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

to demean oneself by taking a bribe

با گرفتن رشوه خود را خوار و خفیف کردن

What he did demeaned his family too.

آنچه او کرد، خانواده‌ی او را نیز بی‌عزت کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He demeaned himself like a rich man.

او مثل یک پولدار رفتار کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد demean

  1. verb humble, humiliate
    Synonyms:
    lower degrade humiliate abase disparage belittle detract knock down cut down to size debase dump on descend poor-mouth bad-mouth cast down scorn despise bemean cut rate pan stoop contemn decry dis derogate
    Antonyms:
    improve enhance boost upgrade

ارجاع به لغت demean

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «demean» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/demean

لغات نزدیک demean

پیشنهاد بهبود معانی