گذشتهی ساده:
derogatedشکل سوم:
derogatedسومشخص مفرد:
derogatesوجه وصفی حال:
derogatingباطل کردن، فسخ کردن (قسمتی از چیزی را)، کسر کردن، تخفیف دادن، کاستن، عمل سست و ضعیف انجام دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His enemies are trying to derogate from his reputation as a good leader.
دشمنانش میکوشند از شهرت او به عنوان یک رهبر خوب بکاهند.
We must raise the value of a mother's position and not derogate from it.
ما باید ارزش مقام مادر را بالا ببریم نه آنکه از آن بکاهیم.
The aim of this article is to derogate the recent tendencies of some officials.
هدف این مقاله خردهگیری از تمایلات اخیر اولیای امور است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «derogate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/derogate