گذشتهی ساده:
disparagedشکل سوم:
disparagedسومشخص مفرد:
disparagesوجه وصفی حال:
disparagingناسازی، فضیلت چیزی را انکارکردن، کم گرفتن، بیقدرکردن، پست کردن، بیاعتبارکردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He used to disparage his brother's achievements.
او موفقیتهای برادرش را ناچیز میشمرد.
her disparaging remarks
گفتههای تحقیرآمیز او
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «disparage» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disparage