با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Disparage

dɪˈspærɪdʒ dɪˈspærɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    disparaged
  • شکل سوم:

    disparaged
  • سوم‌شخص مفرد:

    disparages
  • وجه وصفی حال:

    disparaging

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
ناسازی، فضیلت چیزی را انکارکردن، کم گرفتن، بی‌قدرکردن، پست کردن، بی‌اعتبارکردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- He used to disparage his brother's achievements.
- او موفقیت‌های برادرش را ناچیز می‌شمرد.
- her disparaging remarks
- گفته‌های تحقیرآمیز او
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disparage

  1. verb criticize; detract from
    Synonyms: abuse, belittle, chill, cry down, decry, defame, degrade, deject, demoralize, denigrate, deprecate, depreciate, deride, derogate, dis, discourage, discredit, disdain, dishearten, dismiss, dispirit, dispraise, downcry, dump on, lower, malign, minimize, pan, put down, put hooks in, rap, ridicule, roast, run down, scorch, scorn, slam, slander, smear, sour grapes, tear down, traduce, underestimate, underrate, undervalue, vilify, write off
    Antonyms: approve, commend, compliment, flatter, laud, praise, sanction

ارجاع به لغت disparage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disparage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disparage

لغات نزدیک disparage

پیشنهاد بهبود معانی