گذشتهی ساده:
disownedشکل سوم:
disownedسومشخص مفرد:
disownsوجه وصفی حال:
disowningمالکیت چیزی را انکارکردن، ردکردن، از خود ندانستن، نشناختن، عاق کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He disowned the gun.
او منکر این شد که هفتتیر متعلق به او است.
His father has disowned him.
پدرش او را عاق کرده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «disown» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disown