فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Disown

dɪˈsoʊn dɪsˈəʊn

گذشته‌ی ساده:

disowned

شکل سوم:

disowned

سوم‌شخص مفرد:

disowns

وجه وصفی حال:

disowning

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

مالکیت چیزی را انکارکردن، ردکردن، از خود ندانستن، نشناختن، عاق کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

He disowned the gun.

او منکر این شد که هفت‌تیر متعلق به او است.

His father has disowned him.

پدرش او را عاق کرده است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disown

  1. verb refuse to acknowledge
    Synonyms:
    deny reject renounce disavow disclaim repudiate refuse to recognize discard abandon retract disallow cast off abjure divorce oneself from disacknowledge abnegate
    Antonyms:
    acknowledge accept allow claim avow

لغات هم‌خانواده disown

  • verb - transitive
    own, disown

ارجاع به لغت disown

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disown» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disown

لغات نزدیک disown

پیشنهاد بهبود معانی