امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Acknowledge

əkˈnɑːlɪdʒ əkˈnɒlɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    acknowledged
  • شکل سوم:

    acknowledged
  • سوم‌شخص مفرد:

    acknowledges
  • وجه وصفی حال:

    acknowledging

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C1
اذعان کردن، اعتراف کردن، تصدیق کردن، اقرار کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the judge acknowledged the rightness of their claim.
- قاضی درست بودن ادعای آن‌ها را تصدیق کرد.
- finally the government acknowledged that...
- سرانجام دولت اذعان کرد که...
verb - transitive
جواب دادن، آشنایی دادن، جواب سلام دادن
- He didn't acknowledge my presence.
- او حضور مرا نادیده گرفت.
- She did not acknowledge my greeting.
- سلام مرا نشنیده گرفت.
verb - transitive
رسید چیزی را اعلام کردن، (دریافت نامه و غیره را) اعلام کردن
verb - transitive
محل گذاشتن، اعتنا کردن
- we hereby acknowledge the receipt of your letter.
- بدین وسیله وصول نامه‌ی شما را اعلام می‌داریم.
verb - transitive
قدردانی کردن، تشکر کردن، سپاسگزاری کردن
- we acknowledged the nurse's kindness with a gift.
- با تقدیم هدیه‌ای از مهربانی‌های پرستار قدردانی کردیم.
verb - transitive
صحت یا قانونی بودن مدرکی را تصدیق کردن، تصدیق محضری کردن
- to acknowledge a deed.
- اعتبار سندی را تأیید کردن.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد acknowledge

  1. verb verbally recognize authority
    Synonyms:
    accede accept acquiesce agree allow approve attest to certify defend defer to endorse grant own ratify recognize subscribe to support take an oath uphold yield
    Antonyms:
    forswear ignore refuse renounce repudiate
  1. verb admit truth or reality of something
    Synonyms:
    accede accept acquiesce allow avow come clean come out of closet concede confess cop a plea crack declare fess up get off chest grant let on open up own profess recognize yield
    Antonyms:
    abjure contradict disavow renounce
  1. verb verbally recognize receipt of something
    Synonyms:
    address answer greet hail notice react remark reply respond return salute thank
    Antonyms:
    disregard ignore

لغات هم‌خانواده acknowledge

  • verb - transitive
    acknowledge

ارجاع به لغت acknowledge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «acknowledge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/acknowledge

لغات نزدیک acknowledge

پیشنهاد بهبود معانی