گذشتهی ساده:
renouncedشکل سوم:
renouncedسومشخص مفرد:
renouncesوجه وصفی حال:
renouncingانکار کردن، سرزنش یا متهم کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She renounced Christianity.
او مسیحیت را ترک کرد.
She renounced her claim.
او از ادعای خود چشمپوشی کرد.
to renounce a bad habit
از عادت بدی دست کشیدن
She renounced her family and friends and left town.
او به خویشان و دوستان خود پشت پا زد و از شهر رفت.
He renounced his son.
پسرش را عاق کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «renounce» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/renounce