امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Renounce

rɪˈnaʊns rɪˈnaʊns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    renounced
  • شکل سوم:

    renounced
  • سوم‌شخص مفرد:

    renounces
  • وجه وصفی حال:

    renouncing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive
انکار کردن، سرزنش یا متهم کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- She renounced Christianity.
- او مسیحیت را ترک کرد.
- She renounced her claim.
- او از ادعای خود چشم‌پوشی کرد.
- to renounce a bad habit
- از عادت بدی دست کشیدن
- She renounced her family and friends and left town.
- او به خویشان و دوستان خود پشت پا زد و از شهر رفت.
- He renounced his son.
- پسرش را عاق کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد renounce

  1. verb abandon, reject
    Synonyms:
    abdicate abjure abnegate abstain from apostacize arrogate cast off decline defect demit deny desert disavow discard disclaim disown divorce oneself from drop out dump eschew forgo forsake forswear give up leave flat leave off opt out quit rat recant relinquish repudiate resign sell out spurn swear off take the pledge tergiversate tergiverse throw off throw over toss over turn waive walk out on wash hands of
    Antonyms:
    allow approve condone

ارجاع به لغت renounce

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «renounce» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/renounce

لغات نزدیک renounce

پیشنهاد بهبود معانی