Renounce

rɪˈnaʊns rɪˈnaʊns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    renounced
  • شکل سوم:

    renounced
  • سوم‌شخص مفرد:

    renounces
  • وجه وصفی حال:

    renouncing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive
انکار کردن، سرزنش یا متهم کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- She renounced Christianity.
- او مسیحیت را ترک کرد.
- She renounced her claim.
- او از ادعای خود چشم‌پوشی کرد.
- to renounce a bad habit
- از عادت بدی دست کشیدن
- She renounced her family and friends and left town.
- او به خویشان و دوستان خود پشت پا زد و از شهر رفت.
- He renounced his son.
- پسرش را عاق کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد renounce

  1. verb abandon, reject
    Synonyms: abdicate, abjure, abnegate, abstain from, apostacize, arrogate, cast off, decline, defect, demit, deny, desert, disavow, discard, disclaim, disown, divorce oneself from, drop out, dump, eschew, forgo, forsake, forswear, give up, leave flat, leave off, opt out, quit, rat, recant, relinquish, repudiate, resign, sell out, spurn, swear off, take the pledge, tergiversate, tergiverse, throw off, throw over, toss over, turn, waive, walk out on, wash hands of
    Antonyms: allow, approve, condone

ارجاع به لغت renounce

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «renounce» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/renounce

لغات نزدیک renounce

پیشنهاد بهبود معانی