گذشتهی ساده:
waivedشکل سوم:
waivedسومشخص مفرد:
waivesوجه وصفی حال:
waivingچشم پوشیدن از، از قانون مستثنی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I waived my right to choose earlier.
من از حق خود نسبت به زودتر انتخاب کردن چشم پوشیدم.
to waive a portion of the taxes due
بخشی از مالیاتهای قابلپرداخت را بخشودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «waive» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/waive