گذشتهی ساده:
suspendedشکل سوم:
suspendedسومشخص مفرد:
suspendsوجه وصفی حال:
suspendingآویزان شدن یا کردن، معلق کردن، بهطور موقت بیکار کردن، معوق گذاردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
This employee has been suspended from service for a year.
این کارمند برای یکسال از خدمت منفصل شده است.
to suspend a student
دانشآموزی را موقتاً اخراج کردن
He suspended his clothes to dry on the tree.
لباسهای خود را برای خشک کردن بر درخت آویخت.
The natives' garments were suspended from their shoulders.
جامهی بومیان از شانههایشان آویخته بود.
to suspend a chandelier from the ceiling
چلچراغ را از سقف آویختن
This law has been suspended for sometime.
این قانون مدتی است که به حالت تعلیق در آمده است.
to suspend a bus service
سرویس اتوبوس را متوقف کردن
The government suspended the constitution for three months.
دولت قانون اساسی را برای سه ماه معلق کرد.
to suspend sentence on a convicted man
حکم مجازات مرد محکوم را به تعویق انداختن
We must suspend Judgement until all the evidence is in.
تا تمام شواهد بهدست نیامده باید از قضاوت خودداری کنیم.
dust suspended in the air
گرد و خاک معلق در هوا
particles which are suspended in the water
ذراتی که در آب معلق هستند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «suspend» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/suspend