گذشتهی ساده:
debarredشکل سوم:
debarredسومشخص مفرد:
debarsوجه وصفی حال:
debarringمانع شدن، بازداشتن، ممنوع کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They debarred us from entering the building.
جلوی ورود ما را به ساختمان گرفتند.
Criminals are debarred from voting in elections.
بزهکاران از حق رأی دادن در انتخابات محرومند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «debar» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/debar