گذشتهی ساده:
restrictedشکل سوم:
restrictedمحدود کردن، منحصر کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Fog has restricted visibility.
مه میدان دید را محدود کرده است.
Hossein has restricted himself to one pack of cigarettes per day.
حسین خود را به یک بسته سیگار در روز محدود کرده است.
The government had restricted the people's freedoms.
دولت آزادیهای مردم را محدود کرده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «restrict» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/restrict