گذشتهی ساده:
containedشکل سوم:
containedشامل بودن، محتوی بودن، دارا بودن، دربرداشتن
This bottle contains vinegar.
این بطری حاوی سرکه است.
This book contains several maps.
این کتاب حاوی چندین نقشه است.
contained in his letter
مندرج در نامهی او
Tehran contains about eight million inhabitants.
تهران حدود هشت میلیون نفر جمعیت دارد.
خودداری کردن، جلوگیری کردن، مهار کردن، بازداشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I was so angry that I couldn't contain myself.
آنقدر عصبانی شده بودم که نتوانستم جلو خودم را بگیرم.
So far we have been able to contain that contagious disease.
تا به حال توانستهایم آن بیماری واگیر را مهار کنیم.
the effort to contain population growth
کوشش برای جلوگیری از رشد جمعیت
بخشپذیر بودن، محاط بودن
Ten contains two and five.
ده بر دو و پنج بخشپذیر است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «contain» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/contain