فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Included

ɪnˈkluːdɪd ɪnˈkluːdɪd

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective A2

شامل، ازجمله، من‌جمله، موجود، دربرگرفته، گنجانده‌شده، بااحتساب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The package arrived with all included accessories.

بسته‌ی شامل تمام لوازم فرعی رسید.

We reviewed the included documents before the meeting.

ما قبل‌از جلسه اسناد موجود را بررسی کردیم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He was included in the team despite being a newcomer.

او باوجود تازه‌وارد بودن، در تیم گنجانده شد.

Everyone, myself included, was surprised by the news.

همه، مِن‌جمله خودم، از این خبر شگفت‌زده شدند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد included

  1. adjective contained
    Synonyms:
    involved covered enclosed admitted incorporated comprised combined part of built in entered constituted embodied numbered counted comprehended encompassed inserted subsumed
    Antonyms:
    excluded left out rejected

ارجاع به لغت included

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «included» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/included

لغات نزدیک included

پیشنهاد بهبود معانی