صفت تفضیلی:
more involvedصفت عالی:
most involvedپیچیده، بغرنج، غامض، دشخوار
The math problem was much more involved than I had anticipated.
این مسئلهی ریاضی خیلی بیشتر از چیزی که پیشبینی میکردم، پیچیده بود.
The legal case was very involved and took months to resolve.
این پروندهی حقوقی بسیار غامض بود و ماهها طول کشید تا حلوفصل شود.
درگیر (داشتن رابطهی عاشقانه یا جنسی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I am deeply involved in a committed relationship with her.
عمیقاً درگیر رابطهای متعهدانه با او هستم.
She is very involved in a passionate romance with her boyfriend.
درگیر ماجرای عشقی پرشوری با دوستپسرش است.
علاقهمند به ...، غرق در ...
My sister was so involved in her work.
خواهرم خیلی علاقهمند به کارش بود.
She was involved in the project.
غرق در پروژه بود.
درگیر، دخیل
the factors involved
عوامل درگیر
She is an involved member of the local community center.
او یکی از اعضای دخیل مرکز اجتماعی محلی است.
درگیر شدن در، دچار شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «involved» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/involved