فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Into

ˈɪntə ˈɪntə ˈɪntə

معنی و نمونه‌جمله‌ها

plural preposition A1

توی، اندر، در میان، در ظرف، به، به‌سوی، به طرف، نسبت به، مقارن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

He went into the hole.

به درون سوراخ رفت.

The river runs into the sea.

رودخانه به دریا می‌ریزد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

imports into the country

واردات به کشور

a road into the forest

راهی به درون جنگل

to bring into membership in the club

به عضویت باشگاه درآوردن

She sailed the boat into the harbor.

او قایق را به درون بندرگاه راند.

Mehri jumped into the pool.

مهری توی استخر پرید.

Julie put money into her account.

جولی پول به حساب خود ریخت.

They drove into the night.

آنان راندند و در دل شب ناپدید شدند.

Because he was driving fast, he ran into a tree.

چون تند می‌راند، به درخت زد.

The girl turned into a swan.

دختر تبدیل به قو شد.

The river divides into three branches.

رودخانه به سه شاخه تقسیم می‌شود.

to cut the meat into small pieces

گوشت را به قطعات کوچک بریدن

She went into teaching.

او به معلمی پرداخت.

The company went into debt.

شرکت زیر بار قرض رفت.

We are heading into a storm.

ما داریم به سوی توفان می‌رویم.

He came into power in 1950.

او در 1950 به قدرت رسید.

to come into an inheritance

به ارث رسیدن

3 into 21 is 7.

21 بخش بر 3 می‌شود 7.

She is very much into jazz now.

حالا خیلی سرگرم (موسیقی) جاز است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد into

  1. preposition inside
    Synonyms:
    within toward in the direction of through to

ارجاع به لغت into

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «into» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/into

لغات نزدیک into

پیشنهاد بهبود معانی