آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۹ شهریور ۱۴۰۴

    Into

    ˈɪntə ˈɪntə ˈɪntə

    معنی into | جمله با into

    plural preposition A1

    توی، اندر، در میان، در ظرف، به، به‌سوی، به طرف، نسبت به، مقارن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    He went into the hole.

    به درون سوراخ رفت.

    The river runs into the sea.

    رودخانه به دریا می‌ریزد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    imports into the country

    واردات به کشور

    a road into the forest

    راهی به درون جنگل

    to bring into membership in the club

    به عضویت باشگاه درآوردن

    She sailed the boat into the harbor.

    او قایق را به درون بندرگاه راند.

    Mehri jumped into the pool.

    مهری توی استخر پرید.

    Julie put money into her account.

    جولی پول به حساب خود ریخت.

    They drove into the night.

    آنان راندند و در دل شب ناپدید شدند.

    Because he was driving fast, he ran into a tree.

    چون تند می‌راند، به درخت زد.

    The girl turned into a swan.

    دختر تبدیل به قو شد.

    The river divides into three branches.

    رودخانه به سه شاخه تقسیم می‌شود.

    to cut the meat into small pieces

    گوشت را به قطعات کوچک بریدن

    She went into teaching.

    او به معلمی پرداخت.

    The company went into debt.

    شرکت زیر بار قرض رفت.

    We are heading into a storm.

    ما داریم به سوی توفان می‌رویم.

    He came into power in 1950.

    او در 1950 به قدرت رسید.

    to come into an inheritance

    به ارث رسیدن

    3 into 21 is 7.

    21 بخش بر 3 می‌شود 7.

    She is very much into jazz now.

    حالا خیلی سرگرم (موسیقی) جاز است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد into

    1. preposition inside
      Synonyms:
      within toward in the direction of through to

    سوال‌های رایج into

    معنی into به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «into» در زبان فارسی به «به داخلِ»، «درونِ» یا «به سویِ» ترجمه می‌شود.

    این واژه در زبان انگلیسی یکی از حروف اضافه‌ی پرکاربرد است که نقش مهمی در نشان‌دادن حرکت، جهت یا تغییر حالت دارد. وقتی از «into» استفاده می‌کنیم، معمولاً به این معناست که چیزی یا کسی از بیرون به درونِ یک فضا یا وضعیت منتقل می‌شود. همین کارکرد ساده در ظاهر، در عمل به کاربردهای گسترده‌ای در گفتار و نوشتار منجر شده و آن را به یکی از عناصر بنیادین زبان تبدیل کرده است.

    یکی از پررنگ‌ترین جنبه‌های «into» نشان‌دادن حرکت فیزیکی است. وقتی جمله‌ای مانند «She walked into the room» بیان می‌شود، شنونده یا خواننده تصویری روشن از حرکتی دارد که از بیرون به سمت داخل اتاق انجام گرفته است. در این معنا، «into» صرفاً یک حرف اضافه نیست، بلکه پلی است میان دو وضعیت مکانی: بیرون و درون. این کاربرد دقیق و روشن، باعث می‌شود که ارتباط فضایی در جمله‌ها کاملاً قابل‌فهم و بی‌ابهام باشد.

    با این حال، «into» فقط برای فضاهای فیزیکی به کار نمی‌رود. این واژه نقشی مهم در بیان تغییر حالت یا ورود به شرایط جدید دارد. برای نمونه، در جمله‌ی «He turned into a great leader»، کلمه‌ی «into» بیانگر گذار فرد از یک وضعیت به وضعیت دیگر است. در اینجا، حرکت فیزیکی وجود ندارد، بلکه «into» گذار معنوی و تغییر در ماهیت یا هویت فرد را منتقل می‌کند. همین انعطاف‌پذیری زبانی باعث شده است که «into» در مفاهیم انتزاعی نیز نقشی کلیدی ایفا کند.

    کاربرد دیگر «into» در زبان روزمره، بیان علاقه یا توجه به چیزی است. وقتی کسی می‌گوید: «I’m really into music»، منظور این است که او به موسیقی علاقه‌ی زیادی دارد یا بخش مهمی از زندگی‌اش را صرف آن می‌کند. در این استفاده، «into» با بار معنایی مثبت همراه است و نشان‌دهنده‌ی درگیری ذهنی، عاطفی یا شخصی فرد با موضوع موردنظر است. این کاربرد نشان می‌دهد که چگونه یک حرف اضافه می‌تواند از معنای مکانی ساده به بیان حالت‌های پیچیده‌ی انسانی برسد.

    «into» واژه‌ای است که با وجود کوتاهی و سادگی، نقشی بسیار مهم در زبان ایفا می‌کند. چه در توصیف حرکت‌های فیزیکی، چه در بیان تغییرات درونی و چه در نشان‌دادن علاقه‌ها و توجهات، این واژه همواره در خدمت انتقال دقیق معناست. شناخت درست از جایگاه و معنای آن می‌تواند به زبان‌آموز کمک کند تا بیان روان‌تر، دقیق‌تر و طبیعی‌تری در زبان انگلیسی داشته باشد.

    ارجاع به لغت into

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «into» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/into

    لغات نزدیک into

    • - intitule
    • - intl
    • - into
    • - into (or in) the bargain
    • - into decline
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    self-determination seldom solidarity same here spectral splentic stand the test of time start from scratch bus start over strongly recommend subconsciously arrange cognation piccalilli عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.