آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Into

ˈɪntə ˈɪntə ˈɪntə

معنی into | جمله با into

plural preposition A1

توی، اندر، در میان، در ظرف، به، به‌سوی، به طرف، نسبت به، مقارن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

He went into the hole.

به درون سوراخ رفت.

The river runs into the sea.

رودخانه به دریا می‌ریزد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

imports into the country

واردات به کشور

a road into the forest

راهی به درون جنگل

to bring into membership in the club

به عضویت باشگاه درآوردن

She sailed the boat into the harbor.

او قایق را به درون بندرگاه راند.

Mehri jumped into the pool.

مهری توی استخر پرید.

Julie put money into her account.

جولی پول به حساب خود ریخت.

They drove into the night.

آنان راندند و در دل شب ناپدید شدند.

Because he was driving fast, he ran into a tree.

چون تند می‌راند، به درخت زد.

The girl turned into a swan.

دختر تبدیل به قو شد.

The river divides into three branches.

رودخانه به سه شاخه تقسیم می‌شود.

to cut the meat into small pieces

گوشت را به قطعات کوچک بریدن

She went into teaching.

او به معلمی پرداخت.

The company went into debt.

شرکت زیر بار قرض رفت.

We are heading into a storm.

ما داریم به سوی توفان می‌رویم.

He came into power in 1950.

او در 1950 به قدرت رسید.

to come into an inheritance

به ارث رسیدن

3 into 21 is 7.

21 بخش بر 3 می‌شود 7.

She is very much into jazz now.

حالا خیلی سرگرم (موسیقی) جاز است.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد into

  1. preposition inside
    Synonyms:
    within toward in the direction of through to

سوال‌های رایج into

معنی into به فارسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «into» در زبان فارسی به «به داخلِ»، «درونِ» یا «به سویِ» ترجمه می‌شود.

این واژه در زبان انگلیسی یکی از حروف اضافه‌ی پرکاربرد است که نقش مهمی در نشان‌دادن حرکت، جهت یا تغییر حالت دارد. وقتی از «into» استفاده می‌کنیم، معمولاً به این معناست که چیزی یا کسی از بیرون به درونِ یک فضا یا وضعیت منتقل می‌شود. همین کارکرد ساده در ظاهر، در عمل به کاربردهای گسترده‌ای در گفتار و نوشتار منجر شده و آن را به یکی از عناصر بنیادین زبان تبدیل کرده است.

یکی از پررنگ‌ترین جنبه‌های «into» نشان‌دادن حرکت فیزیکی است. وقتی جمله‌ای مانند «She walked into the room» بیان می‌شود، شنونده یا خواننده تصویری روشن از حرکتی دارد که از بیرون به سمت داخل اتاق انجام گرفته است. در این معنا، «into» صرفاً یک حرف اضافه نیست، بلکه پلی است میان دو وضعیت مکانی: بیرون و درون. این کاربرد دقیق و روشن، باعث می‌شود که ارتباط فضایی در جمله‌ها کاملاً قابل‌فهم و بی‌ابهام باشد.

با این حال، «into» فقط برای فضاهای فیزیکی به کار نمی‌رود. این واژه نقشی مهم در بیان تغییر حالت یا ورود به شرایط جدید دارد. برای نمونه، در جمله‌ی «He turned into a great leader»، کلمه‌ی «into» بیانگر گذار فرد از یک وضعیت به وضعیت دیگر است. در اینجا، حرکت فیزیکی وجود ندارد، بلکه «into» گذار معنوی و تغییر در ماهیت یا هویت فرد را منتقل می‌کند. همین انعطاف‌پذیری زبانی باعث شده است که «into» در مفاهیم انتزاعی نیز نقشی کلیدی ایفا کند.

کاربرد دیگر «into» در زبان روزمره، بیان علاقه یا توجه به چیزی است. وقتی کسی می‌گوید: «I’m really into music»، منظور این است که او به موسیقی علاقه‌ی زیادی دارد یا بخش مهمی از زندگی‌اش را صرف آن می‌کند. در این استفاده، «into» با بار معنایی مثبت همراه است و نشان‌دهنده‌ی درگیری ذهنی، عاطفی یا شخصی فرد با موضوع موردنظر است. این کاربرد نشان می‌دهد که چگونه یک حرف اضافه می‌تواند از معنای مکانی ساده به بیان حالت‌های پیچیده‌ی انسانی برسد.

«into» واژه‌ای است که با وجود کوتاهی و سادگی، نقشی بسیار مهم در زبان ایفا می‌کند. چه در توصیف حرکت‌های فیزیکی، چه در بیان تغییرات درونی و چه در نشان‌دادن علاقه‌ها و توجهات، این واژه همواره در خدمت انتقال دقیق معناست. شناخت درست از جایگاه و معنای آن می‌تواند به زبان‌آموز کمک کند تا بیان روان‌تر، دقیق‌تر و طبیعی‌تری در زبان انگلیسی داشته باشد.

ارجاع به لغت into

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «into» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/into

لغات نزدیک into

پیشنهاد بهبود معانی