توی، اندر، در میان، در ظرف، به، بهسوی، به طرف، نسبت به، مقارن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He went into the hole.
به درون سوراخ رفت.
The river runs into the sea.
رودخانه به دریا میریزد.
imports into the country
واردات به کشور
a road into the forest
راهی به درون جنگل
to bring into membership in the club
به عضویت باشگاه درآوردن
She sailed the boat into the harbor.
او قایق را به درون بندرگاه راند.
Mehri jumped into the pool.
مهری توی استخر پرید.
Julie put money into her account.
جولی پول به حساب خود ریخت.
They drove into the night.
آنان راندند و در دل شب ناپدید شدند.
Because he was driving fast, he ran into a tree.
چون تند میراند، به درخت زد.
The girl turned into a swan.
دختر تبدیل به قو شد.
The river divides into three branches.
رودخانه به سه شاخه تقسیم میشود.
to cut the meat into small pieces
گوشت را به قطعات کوچک بریدن
She went into teaching.
او به معلمی پرداخت.
The company went into debt.
شرکت زیر بار قرض رفت.
We are heading into a storm.
ما داریم به سوی توفان میرویم.
He came into power in 1950.
او در 1950 به قدرت رسید.
to come into an inheritance
به ارث رسیدن
3 into 21 is 7.
21 بخش بر 3 میشود 7.
She is very much into jazz now.
حالا خیلی سرگرم (موسیقی) جاز است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «into» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/into