آینده، روی، بهسوی، بهطرف، نسبت به، درباره، نزدیک به، مقارن، در راه، برای
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her back was toward me.
پشت او به طرف من بود.
He was driving toward town.
بهطرف شهر رانندگی میکرد.
troops heading toward the front
سربازانی که بهطرف جبهه میرفتند
He pulled the plate of rice toward himself.
بشقاب پلو را بهسوی خودش کشید.
Parviz came towards me.
پرویز بهسوی من آمد.
We are all striving towards a common goal.
ما همگی در جهت هدف مشترکی کوشا هستیم.
steps toward peace
گامهایی بهسوی صلح
a tendency toward mischief
تمایل به شیطنت
pressure toward conformity
فشار برای همنواسازی
a tendency toward socialism
گرایش به سوسیالیسم
Her attitude towards life is not good.
نگرش او نسبت به زندگی خوب نیست.
with malice toward none
با بداندیشی نسبت به هیچکس
sensitive towards this medication
دارای حساسیت نسبت به این دارو
There were toward five hundred persons.
نزدیک به پانصد نفر آنجا بودند.
toward the dinner hour
حدود وقت شام
toward the end of the winter
نزدیک به آخر زمستان
one afternoon toward sundown
یک روز بعدازظهر در حوالی غروب آفتاب
The government was privy to what was toward.
دولت از آنچه که درحال وقوع بود، اطلاع داشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «toward» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/toward