امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

About

əˈbaʊt əˈbaʊt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

preposition A1
درباره، مربوط به (کسی یا چیزی)، در مورد، در رابطه با (کسی یا چیزی)، پیرامون، در باب، راجع به، با، در

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a book about war
- کتابی درباره‌ی جنگ
- How about some tea?
- با یک فنجان چای چطوری؟
- What is she smiling about?
- برای چه لبخند میزند؟
preposition
دور تا دور، گرداگرد
- There were flowers about his body.
- دور تا دور جسدش گل قرار داشت.
- People gathered about him.
- مردم دورش جمع شدند.
preposition
در نزدیکی، در مجاورت با (کسی یا چیزی)، در همسایگی (کسی یا چیزی)، در اطراف، دور و بر
adverb
حدوداً، حدودی، تقریباً
- I live about 10 miles away.
- تقریباً (حدودا) ۱۰ مایل دورتر زندگی می‌کنم.
- We're about ready to leave.
- ما تقریباً آماده‌ی رفتن هستیم.
- about a year ago
- حدود یک سال قبل
- about four days
- حدود چهار روز
adverb
در شُرف، درصدد
- The match is about to start.
- مسابقه در شُرف آغاز است.
adverb
از هر جهت، از هر طرف، اطراف (مکان)، دور و بر
- to look about
- به اطراف نگاه کردن
adverb
در چرخش (دایره‌وار)، در گردش
- to go about in circles
- دایره‌وار حرکت کردن
adverb
اینجا و آنجا، این طرف و آن طرف
- Don't carry so much money about with you!
- این‌قدر پول را با خودت اینجا و آنجا نبر!
- She always leaves her clothes lying about on the floor.
- همیشه لباس‌هایش را این طرف و آن طرف روی زمین رها می‌کند.
- tools lying about
- ابزاری که اینجا و آنجا افتاده بودند
adverb
نزدیکی، حوالی، قریب، حول و حوش، مجاور
- Is John about?
- جان در این حوالی (در این نزدیکی) است؟
adverb
در جهت مخالف
adjective
فعال
- He is up and about again.
- دوباره برپا و فعال شده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد about

  1. adverb in an opposite direction
    Synonyms:
    around back backward in reverse round
  1. adverb lying anywhere without order, arrangement
    Synonyms:
    anyhow any which way around here and there
  1. preposition near an amount, quantity
    Synonyms:
    almost approximately in general in the ball park in the neighborhood nearly practically pretty nearly roughly
  1. preposition concerning, relating to
    Synonyms:
    apropos as concerns as respects dealing with in connection with in relation to in respect to referring to regarding relative to touching touching on
  1. preposition near or close to in position
    Synonyms:
    adjacent beside nearby
    Antonyms:
    afar away distant far remote
  1. preposition on every side, in every direction
    Synonyms:
    around encircling round surrounding through throughout

Collocations

ارجاع به لغت about

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «about» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/about

لغات نزدیک about

پیشنهاد بهبود معانی