تقریباً، انگار، حدوداً، بهطور نزدیک، نزدیک بود که ...، چیزی نمانده بود که ...
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کاربردی متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
almost two years ago
تقریباً دو سال پیش
I almost forgot.
نزدیک بود که یادم برود.
It is almost twelve.
ساعت حدوداً دوازده است.
The almost empty jar sat on the shelf.
کوزهی تقریباً خالی روی قفسه بود.
کلمهی «almost» در زبان فارسی به «تقریباً»، «نزدیک به»، یا «حدوداً» ترجمه میشود.
«Almost» یک قید پرکاربرد در زبان انگلیسی است که نشان میدهد یک حالت، اتفاق یا مقدار به مرز یا حد نهایی خود نزدیک است، اما به طور کامل محقق نشده یا به پایان نرسیده است. این کلمه معمولاً برای بیان عدم قطعیت نسبی، نزدیکی به هدف یا نتیجه، یا حالت حد وسط بین وقوع کامل و عدم وقوع استفاده میشود. به عبارت دیگر، وقتی گفته میشود چیزی «almost» اتفاق افتاده است، یعنی نزدیک به تحقق آن بوده، اما به طور کامل رخ نداده است.
در زندگی روزمره، «almost» کاربردهای متنوعی دارد. به عنوان مثال، وقتی فردی میگوید «I almost missed the bus» یعنی «تقریباً اتوبوس را از دست دادم»، او بیان میکند که نزدیک بوده به هدفی نرسد، اما نهایتاً موفق شده یا شرایط به شکلی دیگر رقم خورده است. این کاربرد نشاندهنده حالتهای نزدیک به موفقیت، شکست یا وقوع یک اتفاق است و به شنونده تصویر دقیقتری از وضعیت ارائه میدهد.
در آموزش و یادگیری، «almost» میتواند به بیان پیشرفت یا دستاورد نزدیک به تکمیل یک مهارت یا پروژه اشاره داشته باشد. برای مثال، دانشآموزی که میگوید «I almost finished my homework» یعنی «تقریباً تکالیفم را تمام کردم» بیان میکند که تلاش او به نتیجه نزدیک شده، اما هنوز به طور کامل پایان نیافته است. این کاربرد برای نشان دادن مسیر پیشرفت، انگیزه و زمانبندی کار بسیار مفید است.
در مکالمات احساسی و روابط انسانی نیز «almost» به بیان احساسات نزدیک به وقوع، اما ناکامل، کمک میکند. به عنوان مثال، گفتن جملهای مانند «I almost said what I felt» یعنی «تقریباً چیزی که احساس میکردم را گفتم»، بیانگر این است که فرد نزدیک به بیان کامل احساسات خود بوده، اما به هر دلیلی تمام آن را منتقل نکرده است. این کاربرد نشاندهنده ظرافتهای روانی و فاصلهی بین قصد و عمل در رفتارهای انسانی است.
همچنین، «almost» در توصیف مقادیر عددی، زمان، فاصله یا درصدها نیز کاربرد گسترده دارد. وقتی گفته میشود «It’s almost ten o’clock» یعنی «تقریباً ساعت ده است»، شنونده متوجه میشود که زمان نزدیک به حالت مورد نظر است، اما دقیقاً برابر نیست. این کاربرد، هم در مکالمات روزمره و هم در متون رسمی، برای ارائه اطلاعات دقیق اما نه کامل و قطعی استفاده میشود و باعث شفافیت و دقت بیان میگردد.
«almost» ابزاری مهم برای بیان نزدیکی، تقریبی بودن و عدم قطعیت نسبی است. این کلمه به گوینده امکان میدهد وضعیتها، زمانها، احساسات یا مقادیر را با دقت و ظرافت بیان کند و تصویری نزدیک به واقعیت از اتفاقات، پیشرفتها یا حالات احتمالی ارائه دهد. در زندگی روزمره، آموزش، روابط و حتی گزارشهای رسمی، «almost» نقش مهمی در انتقال مفهوم نزدیک بودن و تقریب دارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «almost» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/almost