با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Practically

ˈpræktɪkli ˈpræktɪkli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb B2
تقریباً، عملاً، بالفعل، فی‌الواقع، در عمل، در واقع، در معنی، می‌توان گفت
- The bottle is practically full.
- بطری تقریباً پر است.
- practically a dictator
- عملاً یک دیکتاتور
- He knows something interesting about practically everything.
- می‌توان گفت او در مورد همه‌چیز، چیزهای جالبی می‌داند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد practically

  1. adjective almost; nearly
    Synonyms: about, all but, approximately, as good as, as much as, basically, close to, essentially, for all intents and purposes, fundamentally, in effect, in essence, morally, most, much, nearly, nigh, virtually, well-nigh
    Antonyms: far, not close

لغات هم‌خانواده practically

ارجاع به لغت practically

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «practically» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/practically

لغات نزدیک practically

پیشنهاد بهبود معانی