فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Practically

ˈpræktɪkli ˈpræktɪkli

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb B2

تقریباً، عملاً، بالفعل، فی‌الواقع، در عمل، در واقع، در معنی، می‌توان گفت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The bottle is practically full.

بطری تقریباً پر است.

practically a dictator

عملاً یک دیکتاتور

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He knows something interesting about practically everything.

می‌توان گفت او در مورد همه‌چیز، چیزهای جالبی می‌داند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد practically

  1. adjective almost; nearly
    Synonyms:
    nearly almost virtually about close to approximately much basically essentially as good as as much as in effect in essence most all but fundamentally morally nigh well-nigh for all intents and purposes
    Antonyms:
    not close far

لغات هم‌خانواده practically

ارجاع به لغت practically

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «practically» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/practically

لغات نزدیک practically

پیشنهاد بهبود معانی