to fall down (to the ground), to take a tumble, to trip, to founder, to topple
برای سالمندان زمین خوردن یک خطر جدی است.
Falling down is a real danger for the elderly.
پسرش زمین خورد و زانویش زخمی شد.
Her son fell down and cut his knee.
مجازی to fail, to be defeated, to do badly, to be vanquished
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
آن کاندیدا در انتخابات زمین خورد.
That candidate is defeated in the election.
دانشآموز میدانست اگر برای امتحان درس نخواند، چگونه زمین میخورد.
The student knew he would fail if he didn't study for the test.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «زمین خوردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/زمین خوردن