فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:
Practicable
ˈpræktɪkəbl
ˈpræktɪkəbl
صفت تفضیلی:
more practicableصفت عالی:
most practicableمعنی و نمونه‌جمله‌ها
adjective
عملی، قابل‌اجرا، صورت‌پذیر، عبور‌کردنی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a practicable plan
نقشه‌ی عملی
a practicable tool
ابزار به درد خور
مترادف و متضاد practicable
-
adjective within the realm of possibilitySynonyms:possible feasible practical achievable attainable workable usable functional operative applicable handy accessible doable employable serviceable useful viable performable utilizable utileAntonyms:impossible impracticable unattainable unworkable unreasonable
لغات هم‌خانواده practicable
-
adjectivepracticable, practical
-
adverbpractically, practicably
ارجاع به لغت practicable
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «practicable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/practicable
لغات نزدیک practicable
- - practic
- - practicability
- - practicable
- - practicably
- - practical