فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Workable

ˈwɜrːkəbl ˈwɜːkəbl

صفت تفضیلی:

more workable

صفت عالی:

most workable

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

کارکن، عملی، قابل اعمال، کارکردنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

a workable project

یک پروژه‌ی عملی

workable plastic

پلاستیکی که می‌شود روی آن کار کرد (و آن را به‌شکل دلخواه درآورد)

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a workable vein of coal

یک رگه‌ی زغال‌سنگ قابل‌استخراج

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد workable

  1. adjective feasible
    Synonyms:
    possible practical viable doable usable functional applicable exploitable working easy breeze cinch no sweat piece of cake snap easy as pie simple as ABC duck soup
    Antonyms:
    impractical unworkable unfeasible

لغات هم‌خانواده workable

ارجاع به لغت workable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «workable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/workable

لغات نزدیک workable

پیشنهاد بهبود معانی