سومشخص مفرد:
overworksوجه وصفی حال:
overworkingبیشازحد کار کرده، فرسوده، بسیار خسته
an overworked doctor
دکتری که بیشازحد کار کرده است
They’re overworked.
آنها از شدت کار زیاد فرسوده شدند.
تکراری، کلیشهای، بیشازحد مورد استفاده قرار گرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
overworked metaphors
استعارههای کلیشهای
The article was full of overworked expressions.
مقاله پر از عبارات تکراری و کلیشهای بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «overworked» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/overworked