فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Worker

ˈwɜːrkər ˈwɜːkə

شکل جمع:

workers

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2

کارگر، کارمند، کارکن، کارگزار

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

factory worker

کارگر کارخانه

construction worker

کارگر ساختمانی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

skilled worker

کارگر ماهر

workers of the world unite; you have nothing to lose but your chains!

کارگران جهان متحد شوید، شما چیزی ندارید که از دست بدهید به‌جز زنجیرهایتان!

a party worker

شخص فعال در امور اجرایی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد worker

  1. noun person who is employed
    Synonyms:
    employee laborer wage earner working person hand help toiler operative blue collar white collar working stiff nine-to-fiver breadwinner tradesperson artisan craftsperson company person trader proletarian peasant stiff serf slave
    Antonyms:
    unemployed

لغات هم‌خانواده worker

ارجاع به لغت worker

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «worker» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/worker

لغات نزدیک worker

پیشنهاد بهبود معانی