فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Peasant

ˈpeznt ˈpeznt

شکل جمع:

peasants

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C1

روستایی، دهاتی، دهقانی، کشاورز، رعیت

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

In some areas, peasants used to be bought or sold with the land on which they worked and lived.

در برخی نقاط رعایا را همراه با زمینی که در آن کار و زندگی می‌کردند خرید و فروش می‌کردند.

peasant societies

جوامع روستایی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد peasant

  1. noun farmer
    Synonyms:
    laborer farmhand planter cropper sharecropper countryman/woman rustic provincial hired hand peon boor bumpkin hick rube serf villein

ارجاع به لغت peasant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «peasant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/peasant

لغات نزدیک peasant

پیشنهاد بهبود معانی