این لغت به شکل rustical نیز نوشته میشود ولی شکل نوشتاری rustic رایج است.
روستایی، مربوط به روستا
We spent the weekend in a cozy rustic cabin in the mountains.
آخر هفته را در یک کلبهی روستایی دنج در کوهستان گذراندیم.
The rustical landscape was dotted with quaint little cottages and rolling green pastures.
منظرهی روستا پر از کلبههای کوچک و عجیب و چراگاههای سبز بود.
نتراشیده، پرداختنشده، بدون پرداخت، یغوز (میز و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
rustic chairs
صندلیهای پرداختنشده
The rustic furniture in the living room was crafted from the limbs of trees found on the property.
مبلمان نتراشیدهی اتاق نشیمن از شاخ و برگ درختان موجود در ملک ساخته شده است.
دهاتی
a simple rustic
یک دهاتی سادهلوح
The rustic behavior of the teenagers at the party showed a lack of sophistication and refinement.
رفتار دهاتی این نوجوانان در مهمانی نشان از عدم پختگی و ظرافت داشت.
ساده
We decided to have a rustic wedding.
تصمیم گرفتیم عروسیای ساده برگزار کنیم.
She preferred the rustic beauty of the countryside over the bustling city life.
او زیبایی سادهی حومهی شهر را به زندگی شلوغ شهری ترجیح میداد.
روستایی، ساکن روستا
The rustic had a deep connection to nature and enjoyed spending his days exploring the countryside.
این روستایی ارتباط عمیقی با طبیعت داشت و از گذراندن روزهای خود در حومهی شهر لذت میبرد.
The rustic's strong work ethic and dedication to his craft made him a respected member of the rural community.
اخلاق کاری قوی و تعهد این ساکن روستا به دستورزیاش او را به عضوی محترم در جامعهی روستایی تبدیل کرد.
دهاتی، رعیت، پشتکوهی، دستوپاچلفتی
The rustic was content with his simple life.
اون دهاتی از زندگی سادهی خود راضی بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rustic» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rustic