امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Uncouth

ʌnˈkuːθ ʌnˈkuːθ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

زشت، ناهنجار، ناسترده، ژولیده، نامربوط

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد uncouth

  1. adjective clumsy, uncultivated
    Synonyms:
    awkward barbaric boorish cheap clownish coarse crass crude discourteous disgracious gawky graceless gross heavy-handed ill-bred ill-mannered impertinent impolite inelegant loud loud-mouthed loutish oafish raunchy raw rough rude rustic strange tacky uncalled-for uncivil uncivilized ungainly ungenteel ungentlemanly unpolished unrefined unseemly vulgar
    Antonyms:
    agile couth cultivated polished refined sophisticated

ارجاع به لغت uncouth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «uncouth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/uncouth

لغات نزدیک uncouth

پیشنهاد بهبود معانی