امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Vulgar

    ˈvʌlɡər ˈvʌlɡə
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more vulgar

    • صفت عالی:

      most vulgar

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective
    عوامانه، عامیانه، پست، رکیک، مبتذل

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - vulgar superstitions
    - خرافات مردم عامی
    - a vulgar man
    - مردی بی‌نزاکت
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد vulgar

    1. adjective rude, offensive
      Synonyms:
      offensive impolite nasty coarse vulgar indecent crude smutty dirty low rough improper uncouth common filthy gross obscene base vile boorish dishonorable contemptible revolting repulsive sordid scatological suggestive tawdry unworthy villainous X-rated blue cheap disgusting fractious hard-core ignoble indecorous indelicate inferior malicious naughty odious off-color profane raw ribald risqué slippery sneaking soft-core tasteless unmannerly unrefined
      Antonyms:
      polite nice inoffensive decent refined
    1. adjective common, general
      Synonyms:
      ordinary familiar popular general everyday public run-of-the-mill garden variety conversational colloquial native low plebeian unrefined plastic dime a dozen
      Antonyms:
      fashionable artistic aesthetic

    ارجاع به لغت vulgar

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «vulgar» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vulgar

    لغات نزدیک vulgar

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی