آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

    Cheap

    tʃiːp tʃiːp

    صفت تفضیلی:

    cheaper

    صفت عالی:

    cheapest

    معنی cheap | جمله با cheap

    adjective adverb A1

    ارزان، کم‌ارزش، پست، کم‌بها، ناچیز، کم‌سود، تخفیف داده شده

    a cheap victory

    پیروزی آسان

    She was made cheap by her own behavior.

    با رفتارش خود را خفیف کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    These apples are cheap.

    این سیب‌ها ارزان‌اند.

    a cheap restaurant

    رستوران ارزان (قیمت)

    Javad painted my room cheaply and well.

    جواد اتاقم را ارزان و خوب رنگ زد.

    This dentist has cheaper clientele.

    این دندان‌ساز مشتریان کم‌پول‌تری دارد.

    to act cheaply

    گدابازی درآوردن، فرومایگی کردن

    cheap money

    پول با بهره‌ی نازل

    His short story is cheap and boring.

    داستان کوتاه او مبتذل و خسته‌کننده است.

    noun countable

    جنس پست

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد cheap

    1. adjective inexpensive
      Synonyms:
      reasonable economical low-priced moderate reduced competitive bargain on sale low-cost sale budget standard nominal cut-price half-priced marked down at a bargain steal uncostly buy worth the money low tariff cut-rate easy on the pocketbook real buy utility bargain-basement bargain-counter dime a dozen depreciated bought for a song cheapo irregular cost next to nothing slashed undear
      Antonyms:
      expensive costly dear
    1. adjective inferior, low in quality
      Synonyms:
      bad poor terrible common ordinary lousy cheesy crappy shoddy garbage junky worthless no good rotten rubbishy second-rate inferior mediocre tatty trashy sleazy mangy ratty tawdry paltry base bogus dud flashy garish glitzy mean scroungy small-time two-bit rinky-dink cruddy catchpenny no bargain valueless trumpery white elephant
      Antonyms:
      valuable excellent superior worthy precious priceless noble
    1. adjective low, vulgar
      Synonyms:
      mean dirty vile base low sorry despicable contemptible shabby sordid dishonest pitiable abject scurvy beggarly tawdry
      Antonyms:
      superior sophisticated upper
    1. adjective concerned with saving money
      Synonyms:
      thrifty stingy tight penny-pinching mean miserly mingy tight-wad

    Collocations

    cheap labor

    دستمزد کم، کارگر ارزان، مزد ارزان

    کارگر(ان) کم‌مزد

    Idioms

    on the cheap

    ارزان، کم‌بها، کم‌خرج

    سوال‌های رایج cheap

    صفت تفضیلی cheap چی میشه؟

    صفت تفضیلی cheap در زبان انگلیسی cheaper است.

    صفت عالی cheap چی میشه؟

    صفت عالی cheap در زبان انگلیسی cheapest است.

    ارجاع به لغت cheap

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «cheap» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cheap

    لغات نزدیک cheap

    • - chckloft
    • - che
    • - cheap
    • - cheap labor
    • - cheap shot
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.